نماز اوج بندگی

نماز اوج بندگی

احادیث،احکام،خاطرات
نماز اوج بندگی

نماز اوج بندگی

احادیث،احکام،خاطرات

سفارش امام زمان (ع )(اهمیت نماز از دیدگاه قرآن ۴ )

سفارش امام زمان (ع )
سید احمد رشتى مى گوید در تاریخ 1280 هجرى قمرى عازم زیارت بیت الله از رشت به تبریز رفتم و از آنجا مرکبى کرایه کرده ، روانه شدم در منزل اول سه نفر دیگر با من رفیق شدند در یکى از منازل بین راه خبر دادند که قدرى زودتر روانه شویم زیرا منزل بعد خطرناک است کوشش کنید از کاروان عقب نمانید.


بهمین جهت دو سه سعات به صبح مانده راه افتادیم هنوز یک فرسخ نرفته بودیم که هوا منقلب شد و برف باریدن گرفت بطورى که رفقا هر کدام سرهاى خود را به پارچه اى پیچیدند و تند رفتند. من هرچه کردم که بتوانم با آنها بروم ممکن نبود. بالاخره عقب ماندم ناچار از اسب پیاده شدم و در کنار راه نشستم . متحیر بودم چه کنم مخصوصا ششصد تومان پول براى هزینه سفر، همراه داشتم که بیشتر مرا آزرده داشت .
با خود گفتم تا صبح همین جا مى مانم صبح به منزل قبلى برمى گردم و از آنجا با مستحفظ خود را به قافله مى رسانم . اما ناگهان خود را در باغى دیدم که باغبان با بیل ، برف هاى درختان را بر زمین مى ریخت . جلو آمده گفت کیستى ؟ گفتم رفقایم رفتند من مانده ام راه را نمى دانم به زبان فارسى گفت نافله بخوان تا راه را پیدا کنى . من مشغول نافله شدم نماز شب تمام شد باز آمد فرمود: نرفتى ؟ گفتم راه را نمى دانم .
فرمود جامعه بخوان . من زیارت جامعه را از حفظ نداشتم . اکنون هم از حفظ نیستم والى از جا بلند شدم و جامعه را کامل از حفظ خواندم .
باز آمد و فرمود نرفته اى و هنور اینجایى ؟! بى اختیار گریه ام گرفت گفتم آرى راه را نمى دانم . فرمود عاشورا بخوان .
من زیارت عاشورا را حفظ نداشتم الان هم حفظ نیستم از جا بلند شدم و زیارت عاشورا را از حفظ خواندم حتى لعن و سلام آن را با دعاى علقمه . بار سوم آمد فرمود نرفتى ؟ گفتم نه هستم .
فرمود من اکنون تو را به قافله مى رسانم چیزى نگذشت که رفت و سوار بر الاغى برگشت و بیل خود را به دوش گرفته بود. فرمود پشت سر من بر الاغ سوار شو. من هم سوار شدم ، افسار اسبم را کشیدم . اسب اطاعت نکرد. فرمود جلو اسب را بمن بده . عنان اسب را بدست گرفت و راه افتاد اسب در نهایت اطاعت پیروى کرد. در این موقع دست مبارک خود را بر زانوى من گذاشت و فرمود شما چرا نافله نمى خوانید؟ نافله ! نافله ! نافله !
بعد فرمود شما چرا زیارت عاشورا نمى خوانید عاشورا عاشورا عاشورا
پس فرمود شما چرا زیارت جامعه نمى خوانید جامعه جامعه جامعه
دقت کردم دیدم موقع پیمودن راه بنحو دایره طى مى کرد یکمرتبه برگشت و فرمود آنها رفقاى شمایند که کنار نهر آبى فرود آمده اند و براى نماز صبح وضو مى گیرند. من از الاغ پیاده شدم خواستم سوار اسبم بشوم نتوانستم آن آقا پیاده شد و بیل را در برف فرو کرد و به من کمک نمود تا سوار شدم و سر اسب را به طرف رفقایم برگردانید من در این هنگام با خود گفتم این شخص که بود که به زبان فارسى حرف مى زد و حال آنکه زبانى جز ترکى و مذهبى جز عیسوى در آن نواحى نبود. چگونه با این سرعت مرا به قافله رسانید؟
برگشتم پشت سر خود را نگاه کردم و دیدم کسى دیده نمى شود.(48)
سفارش دیگرى درباره نماز شب
سید بزرگوارى از اهل علم و تقوى نقل کرد: از سامرا به قصد زیارت سید محمد مى رفتم ، راه را گم کردم هرچه ادامه دادم پیدا نکردم تشنگى و خستگى مرا از پاى درآورد، از گرماى شدید و عطش فراوان روى خاکهاى گرم افتاده ، بیهوش شدم ناگهان چشم گشودم سر خود را بر زانوى شخصى دیدم کوزه آبى داشت قدرى به من آب داد که به شیرینى آن نخورده بودم سفره نانى داشت دو سه نان ارزن در آن بود. از آن نان به من داد.
بعد فرمود سید! در این نهر آب خود را شستشو بده گفتم برادر اینجا که نهرى نیست من از تشنگى مشرف بهلاکت بودم شما به داد من رسیدید. فرمود این آب جارى خوشگوارى است . در این موقع چشمم به نهرى جارى باصفایى افتاد در شگفت شدم با خود گفتم آب به این نزدیکى ! من از تشنگى داشتم مى مردم ؟
فرمود قصد کجا دارى ؟ گفتم زیارت حرم مطهر سید محمد. فرمود این حرم سید محمد است تا نگاه کردم دیدم نزدیک است و حال اینکه از جایى که راه را گم کردم تا حرم مسافت زیادى بود. به طرف حرم راه افتادم در بین راه مطالبى فرمودند که در خاطر خود سپردم .
1. تاءکید در تلاوت قرآن شریف و انکار شدید کردند بر کسانى که مى گویند قرآن تحریف شده حتى نفرین فرمودند بر آنهایى که حدیثهاى تحریف را جهل کرده اند.
2. تاءکید در گذاردن عقیقى که نامهاى مقدسه معصومین علیه السلام بر آن نوشته شده ، زیر زبان میت .
3. تاءکید در زیارت بقاع متبرکه ائمه علیه السلام امام زاده ها و قبور صلحا و علما.
4. تاءکید در احترام سادات و ذریه علویه و فرمودند: سید! قدر انتساب به خاندان رسالت را بدان و این نعمت را بسیار سپاسگزارى کن که موجب سعاادت و سربلندى است .
5. تاءکید مجدد فرمودند در قرآن خواندن و نماز شب و فرمودند: سید! حیف است از اهل علم که خود را وابسته به ما بداند و مداومت بر نماز شب ننماید.
6. سفارش فرمودند درباره تسبیح حضرت زهرا علیه السلام و زیارت حضرت سیدالشهداء از دور و نزدیک .
7. تاءکید در حفظ کردن خطبه حضرت صدیقه طاهره و خطبه شقشقیه و خطبه حضرت زینب در این حال به این اندیشه فرو رفتم که این شخص عرب کیست شاید امام زمان است یک مرتبه دیدم تنهایم و کسى با من نیست .(49)
نماز شب در طول چهل سال : حضرت آیة الله وحید خراسانى در ضمن درس که نویسنده از نوار آن را منتقل کرده ام . فرمودند مرحوم حاج شیخ حبیب الله گلپایگانى که در مشهد مقدس معروف و شخصیت مورد اعتمادى بودند. سالها در مسجد جامع گوهرشاد به اقامه جماعت اشتغال داشتند. اهل علم و طلاب علوم دینیه (که نویسنده خود شاهد آن بوده ام ) معمولا پشت سر ایشان نماز مى خواندند. آقاى وحید فرمودند من خودم بیست سال تحت سرپرستى ایشان در مدرسه حاج حسن بودم .
آقاى گلپایگانى به من فرمودند در تهران مریض شدم و در بستر افتاده بودم . یک روز رو کردم به جانب حضرت رضا علیه السلام گفتم آقا! مدت چهل سال تمام نماز شب و نافله نیمه شبم را پشت درب صحن سجاده پهن کردم در سرما و گرما خواندم تا درب باز مى شد و داخل حرم مى شدم حالا در این بستر افتاده ام به من عنایتى نمى فرمایید؟
ناگاه در همان حال بیدارى دیدم در بستان و باغى در خدمت حضرت رضا علیه السلام هستم ایشان از داخل این باغ یک گل چیدند و بدست من دادند، آن گل را بوییدم و حالم خوب شد. آن دستى که حضرت رضا علیه السلام به آن دست گل دادند چنان با برکت شد که بر سر هر بیمارى مى کشیدم رفع مرض مى گردید.
آقاى وحید فرمودند: خود حاج شیخ فرمودند ابتدا با یک دست کشیدن رفع بیماریهاى صعب العلاج مى شد ولى بعدا که با این دست با مردم مختلف مصافحه کردم آن برکت اول را از دست داد. حالا باید بعد از دست کشیدن دعاهاى دیگرى را ضمیمه کنم و بخوانم تا شفا پیدا کند.
آقاى وحید مى فرمودند. بیمارهاى مختلفى بدست ایشان شفا یافتند.
اهتمام به نماز شب از آیة الله شهاب الدین مرعشى
در وصیت اولى آیة الله مرعشى چنین آمده است .
وصیت مى کنم که سجاده اى را که هفتاد سال نماز شب بر روى آن خوانده ام با من دفن کند.
باز ادامه مى دهد: او را سفارش مى کنم تسبیح تربتى که با آن در سحرگاهان به عدد دانه هایش استغفار نموده ام با من دفن نماید.(50)
ملاحظه فرمایید سرمایه یک دانشمند جلیل القدر به قبر و قیامت ، سجاده و تسبیح و ناله ها و اشک هاى جارى در نیمه شب است . فراموش نکنید از چنین سرمایه اى .
خود ایشان مى گوید وقتى ساکن قم شدم نماز جماعت در سحر و صبح در حرم معمول نبود. شصت سال قبل تنها کسى که یک ساعت قبل از اذان به حرم مشرف مى شد من بودم . بطور متوالى هر شب حتى شبهاى برخى در زمستان که کوچه و بازارها پر از برف بود. ایشان به همراه خود در چنین شبهایى یک برف روب کوچک بهمراه مى آوردند تا راه را باز کنند و به حرم برسند. هنوز در راه باز نکرده بودند پشت در منتظر مى نشستند.
فرمودند مدتها نمازم را تنها مى خواندم تا کم کم یک نفر دو نفر اقتداء کردند و بتدریج جمعیت زیاد شد. شب آخر عمر هم در حرم نماز جماعت به پا داشتند.(51)
سرمایه شب زنده دارى رقت قلب است
جناب استاد محسن قرائتى (در تلویزیون جمهورى اسلامى شب هفده رمضان سال 1414 هجرى قمرى ) از قول مرحوم سید احمد خمینى چنین نقل کردند:
امام راحل علیه الرحمة همیشه دو ساعت قبل از اذان صبح براى نماز شب و دعا آماده بود از سرمایه هایى که براى نماز شب داشت گریه زیاد بود بطورى که دستمال هاى اشکش چنان خیس مى شد که آنها را عوض مى کرد و دستمال دیگرى برمى داشت .
در مصیبت اهل بیت علیه السلام نیز بسیار اشک مى ریخت خطیب توانا آقاى کوثرى خدمت آقا مى رسید و شروع بخواندن اشعار در مصیبت مى کرد امام با صداى بلند گریه مى کرد. بسیار رقیق القلب و اشک ریز بود و شدت ولایت و محبت را به معصومین علیه السلام داشت .(52)
در کتاب سیماى فرزانگان (53) از قول فرزند اما خمینى مى نویسد:
1. شبى که با امام ار پاریس عازم ایران بودیم ، امام در هواپیما براى نماز شب برخاستند و چنان مى گریستند که خدمه ایرفرانس تعجب کرده بودند شنیدم که پرسیده بودند: آیا امام از چیزى ناراحت هستند؟ من گفتم که کار هر شب امام است .
2. وقتى امام را از قم مى بردند براى زندان (در عصر طاغوت ) امام با حالتى نماز شب خوانده اند که یکى از همراهان مثل اینکه سرگرد عصار بود بعدا به من گفت که ما تحت تاءثیر شدید نماز امام واقع شدیم و یکى از ما تهران گریه کرده بود.
3. روزى که از نجف عازم کویت شدیم از صبح ساعت 4 حرکت کردیم شاید هم زودتر. بعد از آن همه گرفتاریها ساعت 12 و شاید بیشتر سرانجام امام در هتل بصره استراحت کردند دو ساعت نخوابیده بودند که ساعتشان زنگ زد و بیدار شدند و نماز شب خواندند و بعد هم نماز صبح ...
اینهم شنیدن است در نماز شب : حاج سلیمان خان قاجار یکى از حکام سبزوار این داستان را از یکى از فرمانداران سابق اصفهان نقل کرد:
یکى از کنیزان منزل حاکم اصفهان فرار کرد و به منزل عالم ربانى سید محمد باقر شفتى پناهنده شد. بعد از چند روز سید شفت آن زن را بهمراه نامه اى به حرمسرا فرستاد. در نامه نوشته بود: بخاطر من از گناه این زن بگذر در صورتى که گناهکار باشد. خواهش ‍ مى کنم به خدمتکاران و نگهبانان سفارش کنید او را اذیت نکنند.
فرماندار اصفهان گفت از کنیز پرسیدم در این چند شبانه روز که در خانه سید بودى چه دیدى ؟
گفت این آقا شبها دیوانه است و روزها عاقل . پرسید چطور؟!
جوابداد نیمه شب در داخل حیاط مثل ابر بهار اشک مى ریزد و به نماز مشغول مى شود گاهى در حال گریه بر سر خود مى زند اما صبح که مى شود عبا و عمامه مى پوشد و بصورت یک دانشمند موقر و متین بکار مردم و امور لازم مى پردازد. (54)
علامه طباطبایى صاحب تفسیرالمیزان (رضوان الله علیه ) مى گوید هنگامى که در اوایل جوانى براى تحصیل در نجف مشرف بودم ، گاهگاهى خدمت آیة الله قاضى که از علماى بزرگ و مدرس حوزه بد مشرف مى شدم زیرا ایشان از بستگان ما بودند و صله رحم نیز ایجاب مى کرد خدمتش برسم .
یک روز جلو در مدرسه اى که مرحوم آیه الله قاضى از آنجا مى گذشت ایستاده بودم . همینکه ایشان آمد بمن نزدیک شد و دست خود را روى شانه ام گذاشت گفت : یا بى ان ترید الدنیا فصل صلوة اللیل و ان ترید الاخرة فصل صلوة اللیل
پسرم اگر دنیا مى خواهى به نماز شب بپرداز اگر آخرت مى خواهى نماز شب بخوان .
این سخن اثر عمیقى در روح من گذاشت از آن وقت بعد از مراجعت به ایران پنج سال تمام ملازمت خدمت این استاد ارجمند را اختیار کردم در شب و روز و از کمالات روحى ایشان بهره ها بردم .(55)
گریه بى سابقه در شب زنده دارى
آیه الله العظمى شیخ محمد على اراکى نقل کرد سید محمود خوانسارى خطیب معروف مشتاق بود نماز شب آیه الله نورالدین عراقى را از نزدیک مشاهده کند زیرا شنیده بود ایشان در نماز شب گریه زیادى دارند اتفاقا مرحوم عراقى گروهى از مومنین را ماه رمضان به صرف افطار دعوت کرد که یکى از دعوت شده ها همین آقاى خوانسارى بود که مشتاق دیدن نماز شب آقا بود.
گفت وقتى افطار صرف شد و همه رفتند من از جا حرکت نکردم . مرحوم عراقى وقتى دید من نشسته ام به خادم خود گفت دو دست لحاف بیاور تا بخوابیم یکى را به من داد و دیگرى را خودش خوابید، سعى کردم هنگام نماز شب ایشان بیدار باشم . نیمه شب دیدم از جاى حرکت کرد و خارج شد وضو گرفت و شروع به نماز کرد خیال مى کرد من خوابیده ام همین که رسید به کلمه ((العفو)) و تکرار نمود چنان بشدت گریه مى کرد که از شدت گریه گلوگیر شده بود.
آیه الله اراکى فرمودند ایشان در مورد مرثیه امام حسین و ائمه علیهم السلام نیز بشدت گریه مى کرد من خود شاهد بودم در دهه اول محرم که در منزل خودشان روضه داشتند از اول آفتاب تا ظهر با اینکه منبریهاى متعدد یکى پس از دیگرى به فیض مى رساندند و مردم جمعیت زیادى را از اراک و جاهاى دیگر را در این مجلس تشکیل مى دادند.
از اول مجلس تا آخر آن در مقابل ایشان چد دستمال براى اشک مى گذاشتند که پیوسته از کثرت گریه آنها را عوض مى کرد. در روز عاشورا گریه بسیار بسیار زیادى داشت و به تمام معنى بکاء بود.(56)
این هم شخصیت دیگرى از شب زنده داران : آیه اله سید محمد کاظم مدرسى (رضوان الله علیه ) یکى از شخصیت هاى برجسته روحى و معنوى بود. عبادات و شب زنده داریهاى خود را پیوسته مخفى نگه مى داشت . اما زهد عجیب و تواضع فراوانى ؟ داشت شاهد ملکات روحى و عظمت معنوى ایشان بود.
خانواده ایشان مى گفت سالهاى سال نماز شبش ترک نمى شد حتى آخرین شب زندگیش براى تهجد حرکت کرد در غرفه کوچک بیمارستان تهران . پسر خواهرم که با ایشان در بیمارستان بود گفت آن شب در بیمارستان از من جویاى ساعت شد عرض کردم ساعت براى چه مى خواهید با این حالى که دارید؟! فرمودند این شب مهمى است مایلم بدانم چه ساعتى است ساعت خود را در اختیارش ‍ گذاشتم . متوجه شدم تصمیم شب زنده دارى و تهجد دارد پزشک معالجش مى گفت در آن شب هنگام وضو براى نماز شب شنیده بود بخودش مى گوید: کاظم ! این عمر تو را کافى است نترس این راهى است که دیگران نیز طى کرده اند. کاظم ! این آخرین شب زندگى تو است . ایمان خود را به خدا محکم کن و نترسلام الله علیها...
بالاخره در حال قنوت نماز صبح روحش به عالم بالا پرواز کرد. پسر بزرگش آقا سید محمد تقى مدرس مى گوید آن شب ما آخر شب به منزل برگشتیم . من نماز صبح را هنگام اذان خواندم . بعد در حال چرت بودم که شنیدم کسى مى گوید: محمد کاظم مدرسى به جانب بهشت رهسپار شد.
از بیمارستان خبر دادند که پدرتان از دنیا رفته پرسیدم چه وقت گفتند کمتر از نیم ساعت است . این همان وقتى بود که من صدا را شنیدم .(57)
شب زنده دارى کاشف الغطاء: در کتاب لمعات النور مى نویسد: شیخ جعفر کبیر کاشف الغطا صاحب کتاب ((کشف الغطا)) خواب کمى داشت بیشتر اوقات سحر هنگام نماز شب مطالعه مى کرد آنگاه براى نماز شب و دعا و تضرع بدرگاه خدا به پا مى خاست تا فجر که نماز صبح را بخواند.
فرزندش گفت شب صداى گریه اش را بلند با صیحه شنیدیم وقتى رفتیم دیدیم خیلى منقلب و ناراحت است .
کمى آرام گرفت گفت امشب براى یک مسئله فقهى هرچه گشتم دلیلى از روایات پیدا نکردم با خودم گفتم خدا خیر بدهد به فقهاى ما مسئله اى را فتوى مى دهند اما بدون دلیل ؟! بعد خوابیدم در عالم رویا دیدم به زیارت امیر المؤ منین علیه السلام مشرف شده ام ، به کفش کن که رسیدم دیدم ایوان صحن داخلى مفروش است و در قسمت بالاى مجلس منبر بلندى نهاده شده . یکى از علما با وقار و هیبت خاصى که از چهره اش نور مى تابد مشغول تدریس براى بزرگان از علما است .
پرسیدم این مدرس کیست ؟ گفتند محقق اول صاحب شرایع است اینها هم علماى شیعه هستند خیلى خوشحال شدم بطرف منبر رفتم سلام به محقق حلى کردم توقع داشتم او با گرمى مرا بپذیرد ولى دیدم به من اعتنایى نکرد و به سردى جواب داد. فکر کردم به من توهین کردند به محقق حلى گفتم مگر من از علماى شیعه نیستم .
در جواب من محقق با خشم گفت علماى امامیه رنج ها برده اند براى جمع آورى روایات اهل بیت از اینطرف و آن طرف دنیا هر روایتى را در محل خود با قید نام رواى ضبط کرده اند. ضعیف و صحیح روایات را مشخص نموده اند تا مثل شما بدون رنج و زحمت دلیل آن را ببینى . تو بیش از چهار ساعت کتابهاى خودت را نگشتى و به مصادر دیگر مراجعه نکردى آن وقت اعتراض کردى که آنها حکمى را فتوا داده اند بدون دلیل !!
ببین این دانشمند را (اشاره کرد به ملا محسن فیض که زیر منبر نشسته بود) او کتابى نوشته و روایت مورد نظر ترا در چند مبحث به مناسبت ذکر کرده آن کتاب را خودت هم دارى . کیفیت سخن گفتن محقق حلى چنان با صلاحیت بود که مرا تکان داد و از خواب بیدار شدم . از این سوء ظن خود نسبت به علماى اعلام شرمنده شدم اینک مى بینى چه حالى دارم چرا بر خطاى خود گریه نکنم .(58)
چنانکه ملاحظه مى کنید علما و دانشمندان شیعه به پیروى از ائمه اطهار علیهم السلام و ارادتمندان این خاندان سعى داشتند هرگز نماز شب را ترک نکنند و از این راه رابطه اى استوار با درگاه خداوند متعال داشته باشند.
مناسب این جریان شعر ابن عباس است که گفته :

اذا کثر الطعام فحذرونى

فان القلب یقسده الطعام
اذا کثر المنام فنبهونى

فان العمر ینقصه المنام
اذا کثر الکلام فسکتونى

فان الدین یهدمه الکلام
اذا کثر المشیب فحرکونى

فان الشیب یتبعه الحمام (59)
وقتى غذا زیاد مى خورم مرا بترسانید زیرا غذاى زیاد دل را تباه مى کند وقتى زیاد مى خوابم مرا بیدار کنید زیرا عمر با خواب کاسته مى شود و از بین مى رود وقتى زیاد حرف زدم مرا ساکت کنید زیرا زیاد حرف زدن دین را تباه مى کند وقتى پیرى رو بفزونى رفت مرا حرکت دهید چرا که پشت سر پیرى مرگ است .
هر کنج سعادت که خدا داد به حافظ

از یمن دعاى شب و ورد سحرى بود
مرحوم ملکى مى گوید: استادم (ملا حسینقلى همدانى ) گفت فقط متهجدین هستند که به مقاماتى نائل مى گردند. غیر آنان به هیچ جایى نخواهند رسید.(60)
یکى از دوستان و نزدیکان مرحوم حاجى میرزا جواد آقا ملکى تبریزى مى گوید:
مرحوم ملکى شبها که براى تهجد و نماز شب به پا مى خاست ابتدا در بسترش مدتى به صداى بلند گریه مى کرد، سپس بیرون مى آمد و نگاه به آسمان مى کرد و آیات ((ان فى خلق السموات و الارض ...)) را مى خواند و سر به دیوار مى گذاشت و مدتى گریه مى کرد و پس از تطهیر نیز کنار حوض مدتى پیش از وضو مى نشست و مى گریست و خلاصه از هنگام بیدار شدن تا آمدن به محل نماز و خواندن نماز شب چند جا مى نشست و گریه سر مى داد و چون به مصلایش مى رسید دیگر حالش قابل وصف نبود.(61)
مرحوم حاج آقا جواد ملکى در کتاب مراقبات (ص 149) در مورد کیفیت مناجات مى نویسد از کارهایى که موثر است در حال پیدا کردن براى گریه و مناجات این است که دستهاى خود را به گردن غل کند لباسهاى خشن بپوشد و خود را به خاک اندازد و صورت بر زمین بمالد و سر به دیوار تکیه دهد چد قدم برود باز بایستد. ناله بزند ساکت شود خود را در محشر ببیند بعد خویشتن را سرزنش ‍ نماید با سرزنشهایى که جهنمیان را خداوند سرزنش کرده و بترسد از اینکه به او چنین خطاب شود خذوه فغلوه ثم الحجیم صلوه ثم فى سلسله ذرعها سبعون ذراعا فاسلکوه .
انسان بعد از اینکه در نماز شب حال پیدا کرد باید فرصت را مغتنم شمارد براى دعاهاى سازنده نسبت به خود و فرزندان و بستگان .
آقا احمد نواده وحید بهبهانى در کتاب ((مرآت الاحوال )) مى نویسد: از بعضى نقات شنیدم که آخوند ملا محمد تقى نقل کرده که در شبى از شبها بعد از نماز و تهجد و گریه و زارى به درگاه قادر متعال خود را به حالتى دیدم که دانستم هرچه از درگاه احدیت مسئلت کنم به اجابت مقرون مى افتد فکر مى کردم چه بخواهم ، امر دنیوى یا اخروى ؟ که ناگاه صداى گریه محمد باقر (مجلسى دوم ) از گهواره بلند شد من گفتم الهى به حق محمد و آل محمد این طفل را مروج دین و ناشر احکام سید المرسلین گردان و موفق کن او را به توفیقات بى نهایت خود. سپس آقا احمد مى گوید: و مسلم است که این خوارق عادات که از آن بزرگوار به ظهور رسیده نیست مگر از دعاى چنین بزرگوارى .(62)
مرحوم شیخ جعفر کاشف الغطاء وارد قزوین شد و در منزل یکى از بزرگان رحل اقامت افکند، در آن منزل ، باغى نیز وجود داشت وقتى خواب فرا رسید و همه خوابیدند منهم در گوشه باغ خوابیدم . چون پاسى از شب گذشت شنیدم شیخ مرا صدا مى زند و مى گوید برخیز و نماز شب به جاى آور عرض کردم : بلى بر مى خیزم شیخ رد شد من دوباره خوابیدم ناگهان صدایى به گوشم خورد به دنبال آن روانه شدم وقتى به نزدیک جایى که سر و صدا مى آمد رسیدم دیدم جناب شیخ به تضرع و گریه و مناجات مشغول است و صداى ایشان چنان در من اثر گذاشت که از آن شب تاکنون که 25 سال است هر شب برمى خیزم و به مناجات مشغول مى شوم .(63)
شیخ حسن فرند کاشف الغطا مى گوید: عادت شیخ جعفر آن بود که هر شب وقت سحر بیدار بود و مى آمد دم در اتاقها و عیال و اطفال همه را بیدار مى کرد و مى گفت : برخیزید و نماز شب بخوانید و همه بر مى خاستند من در آن زمان کودک بودم و خواب بر من غلبه مى کرد وقتى شیخ دم اتاق من مى آمد و صدا مى زد برخیز! من به همان حالت که دراز کشیده بودم مى گفتم و الضالین یا الله اکبر یعنى من مشغول نمازم .(64)

نظرات 1 + ارسال نظر
دنیای نیاز به نـماز | World Prayer .IR سه‌شنبه 26 دی‌ماه سال 1391 ساعت 07:41 ب.ظ http://worldprayer.ir

سلام
ممنون که سر زدید!
وبلاگ زیبایی دارید ... .

انشالله که همیشه سربلند و موفق باشید

خواننده ی این یکی از پست های ما باشید
یاعلی
التماس دعا

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد