نماز اوج بندگی

نماز اوج بندگی

احادیث،احکام،خاطرات
نماز اوج بندگی

نماز اوج بندگی

احادیث،احکام،خاطرات

پرسش و پاسخ

آیا در قرآن کریم، درباره مسلمانانى که به زبان عربى آشنایى ندارند، آمده است که ترجمه نماز را بگویند یا خیر؟ آیا صحیح است که شخص، نماز بخواند و نداند چه مى گوید؟

چنین مطلبى در قرآن نیامده است، بلکه مراجع معظم تقلید تصریح دارند: مکلف (عرب و غیرعرب) باید تمام ذکرهاى نماز را صحیح و به صورت عربى تلفظ کند و اگر مکلف، الفاظ عربى را نمى داند، باید یاد بگیرد و افرادى که قدرت یادگیرى کلمات را ندارند، بیشتر از توان یادگیرى آنها خواسته نشده و معذور مى باشند.[1]  علت عربى خواندن نماز در پرسش بعدى خواهد آمد.
    شایان ذکر است که بین اصول عقاید و اعمال تعبدى (مانند: نماز، روزه، حج و...) فرق است، چرا که باید همه افراد (عرب و غیرعرب) به اصول عقاید اسلام آگاهى و فهم کامل داشته باشند، امّا در اعمال تعبدى، این آگاهى و فهم شرط نیست; در امور تعبدى، شخص بعد از پذیرش الوهیت خدا و... با دلیل و برهان، خود را موظف به بندگى مى داند و اوامر را آن گونه که دستور داده شده انجام مى دهد.
    بنابراین، صحت نماز، منوط به دانستن معناى آن نیست و دانستن معناى آن باعث بهره مندى بیشتر از نماز و توجه به خدا مى شود و یاد گرفتن معناى نماز که در یک صفحه کتاب خلاصه مى شود، به قدرى ساده و آسان است که ممکن است آن را در یک ساعت، براى تمام عمر یاد گرفت.[2]
[1]. ر.ک: توضیح المسائل مراجع، ج 1، ص 632.
[2]. ر.ک: ناصر مکارم شیرازى و جعفر سبحانى، پرسش ها و پاسخ هاى مذهبى، ج3، ص56.



دلیل این که در بعضى آیات قرآن کریم، فعل «قل» خطاب به رسول اکرم(صلى الله علیه وآله) آمده است، چیست؟ چرا «قل» هم جزء آیه و قرآن محسوب شده است؟ در بعضى آیات نیز عملى است که به خود حضرت بر مى گردد; مثلاً (قل اعوذ برب الناس). پس در این آیات، «قل» به چه دلیل ذکر شده است؟

الف) ذکر کلمه «قل» در آیات قرآن کریم، براى حفظ اصالت قرآن و نقل عین کلماتى است که بر پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله)وحى شده است; به عبارت دیگر، نشان مى دهد که حضرت هیچ گونه تغییرى در الفاظى که برایشان وحى شده نمى دادند و حتى کلمه «قل» را که خطاب پروردگار متعال به او است، عیناً ذکر مى کردند و به همین دلیل نیز کلمه «قل» جزء آیه محسوب مى شود.
    ب) خطابات قرآن کریم، هر چند در ظاهر، متوجه پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله)است، ولى مفهوم عامى دارد که شامل همه مسلمان ها مى شود (جز موارد معدودى که دلیل بر اختصاص آن به حضرت وجود دارد) و به آنها یاد مى دهد که چگونه به وظایف خود عمل نمایند. در آیه یاد شده در پرسش نیز سخن را به شخص پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله)ـ که سرمشق و مقتدا و پیشواى مردم است ـ متوجه کرده و به دیگران مى آموزد که به هر حال، هرگز نباید مغرور شد و خود را بى نیاز از پند و موعظه و امدادهاى غیبى الهى دانست، بلکه باید همیشه به او پناه برد و با هوشیارى مراقب وسوسه هاى شیطانى بود. بنابر این چون قرآن کتاب همیشگى و براى همه انسان ها است پیام او نیز فراگیر است; یعنى هم انسان هاى زمان نزول و هم آیندگان را مشمول خطاب خود مى داند; مثل این که هم اکنون از ملکوت نازل شده و با جامعه سخن مى گوید. قرآن لحظه به لحظه و براى فرد فرد در حال نزول است.[1]
پس مى توان گفت: کلمه «قل» در نماز خطاب به هیچ کس نیست، زیرا گوینده و نمازگزار از این کلمه قصد «انشاء» و یا «اخبار» ندارد و در جایى مخاطب لازم است، که چنین قصدى در کار باشد; بر این اساس کلمه «قل» صرفًا به عنوان قرائت ـ که از واجبات نماز است ـ گفته مى شود(البته همراه با حضور قلب و توجه به معانى).
[1]. ر.ک: همان، تفسیر نمونه، ج6، ص59 و ج27، ص473 .


منظور از «صراط مستقیم» در سوره حمد چیست؟ اگر مراد، اسلام یا قرآن یا راه بهشت باشد، «صراط مستقیم» درباره نمازگزاران و مؤمنان ـ که به سوى آن هدایت یافته اند ـ چه مفهومى خواهد داشت؟ آیا این، تحصیل حاصل نیست؟

الف) کلمه «صراط» در لغت، به معناى «طریق و سبیل» آمده است، امّا از نظر عرف و اصطلاح قرآن کریم، به معناى «خداپرستى و دین حق و پاى بند بودن به دستورهاى خداوند متعال» است. در آیه صدوشصتویک سوره انعام، به این معنا اشاره شده است. چون راه مستقیم همیشه یک راه بیشتر نیست.
    بنابراین، «صراط مستقیم»، همان دین و آیین الهى در جنبه هاى عقیدتى و عملى است و به همین دلیل، نزدیک ترین راه ارتباط با خدا است. در این که بعضى مفسران «صراط مستقیم» را به اسلام، یا قرآن، یا پیامبر و امامان(علیهم السلام) معنا کرده اند، باید گفت: بازگشت همه این معانى به همان دین و آیین الهى در جنبه هاى اعتقادى و عملى است.
    پیامبراکرم(صلى الله علیه وآله) فرموده است: صراط مستقیم، راه پیامبران است; همانان اند که مشمول نعمت هاى الهى شده اند.[1] در روایات دیگر، صراط مستقیم، امیرالمؤمنین على(علیه السلام) یا شناخت امام(علیه السلام)شمرد شده است.
    بازگشت همه اینها، دعوت به همان دین و آیین الهى است. اگر در این عالم، به راه راست نبوّت و طریق مستقیم ولایت، قدم زده باشیم و از جاده ولایت على بن ابى طالب(علیه السلام) انحراف و لغزش پیدا نکرده باشیم، در گذشتن از پل صراط در آخرت مشکلى نخواهیم داشت. در زیارت جامعه آمده است: (أنتم السبیل الأعظم و الصراط الأقوم); شمایید راه بزرگ و استوار خدا.
    بنابراین، هر کس در این دنیا، در صراط ایشان قرار بگیرد و استقامت داشته باشد و پایش نلرزد، در آخرت نیز نخواهد لغزید و مانند برق جهنده، از آن مى گذرد. اگر در این عالم، مستقیم حرکت کنیم، از پل صراط آخرت هم، مستقیم عبور مى کنیم و به چپ یا راست ـ که افتادن به هلاکت و جهنّم است ـ متمایل نمى شویم.
    ب) تقاضا و طلب کردن هدایت و بر «صراط مستقیم» بودن، از طرف مؤمنان و حتّى پیامبران و امامان(علیهم السلام)تحصیل حاصل نیست، زیرا:
اولا: «صراط مستقیم» و آیین حق الهى، مراتب و درجاتى دارد که همه افراد، در پیمودن این درجات، یک سان نیستند; به عبارتى دیگر، «صراط مستقیم»، امرى نسبى است.
    بنابراین، انسان، هر مقدار از این درجات را طى کند، باز هم، درجات بالاتر و والاترى وجود دارد که انسان با ایمان، از خدا مى خواهد تا او را به آن درجات هدایت کند.
ثانیاً: براى انسان ها ]غیر از معصومان(علیهم السلام)[ هر لحظه، بیم لغزش و انحراف در این مسیر هدایت، وجود دارد; به همین سبب انسان ها، باید خود را در اختیار پروردگار بگذارند و تقاضا کنند، که آنان را در راه راست ثابت قدم نگه دارد.
    انسان، لحظه به لحظه، نیازمندِ دریافت هدایت است، زیرا در مسیر معنوى ارتباط با خداوند متعال، حتماً در طول زمان، موانعى مانند: کژى ها، ظلم ها، ناپاکى ها و ...، ایجاد خواهد شد و پیوندش را از آن منبع هدایت، قطع خواهد کرد و همانْ لحظه انحراف از صراط مستقیم خواهد بود. پس ما با گفتن: (اهدنا الصراط المستقیم) از خدا طلب مى کنیم که این موانع پیش نیاید و ما بر صراط مستقیم ثابت بمانیم.
    ثالثاً: چون هدایت، همان پیمودن طریق نامحدود تکامل است و انسان، به تدریج مراحل نقصان را در آن، پشت سر مى گذارد، بنابراین جاى تعجّب نیست که حتّى پیامبران و امامان معصوم(علیهم السلام) نیز از خدا، تقاضاى هدایت در «صراط مستقیم» را بکنند، چون تنها خداوند متعال، کمال مطلق است و غیر او، همه، در مسیر تکامل هستند، پس چه مانع دارد که آنان نیز درجات بالاترى را از خداوند متعال تقاضا بکنند؟[2]

[1]. محمد باقر مجلسى، بحارالأنوار، ج82، ص20.
[2]. ر.ک: سید محمد حسین طباطبایى، المیزان، ج1، ص28; ناصر مکارم شیرازى و دیگران، تفسیر نمونه، ج1، ص45 ـ 51; امام خمینى، تفسیر سوره حمد، ص234.


چرا سوره شریف فاتحه را باید در نمازهایمان بخوانیم؟

و سوره اى دیگر جاى گزین آن نمى شود؟قرآن کریم، فقط کلیات دین را مطرح کرده است و جزئیات و تفسیر آیات، به پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) و امامان معصوم(علیهم السلام) سپرده شده است، در روایات چنین آمده است:
    1. از امام باقر(علیه السلام) درباره حکم کسى که در نمازش «فاتحة الکتاب» قرائت نکرده بود، سؤال شد; حضرت فرمود: (لاصلاة له إلاّ ان یقرأ بها); نمازش، نماز شمرده نمى شود، مگر این که در آن «فاتحة الکتاب» را قرائت کند.
    2. در روایت دیگر مى فرمایند: (کل صلاة لایقرأ فیها بفاتحة الکتاب فهى خداج); هر نمازى که در آن «فاتحة الکتاب» خوانده نشود، ناقص است.[1]
   3. امیرالمؤمنین امام على(علیه السلام) مى فرمایند: هر گاه تکبیر افتتاح را گفتى، پس سوره حمد را قرائت کن و سوره دیگرى که به آن اجازه داده شده، همراه آن بخوان... .[2]
    4. امام رضا(علیه السلام) مى فرمایند: گفته شده در نماز حمد خوانده شود نه سوره دیگر، زیرا هیچ سوره اى جامع تر از سوره حمد نیست... .[3]
    امام خمینى در تفسیر سوره شریف «حمد» مى فرماید: این سوره شریف مشتمل است بر عمده مقاصد الهیّه در قرآن شریف، زیرا که اصل مقاصد قرآن کریم تکمیل معرفة الله و تحصیل توحید است; پس جمیع مقاصد کتاب الهى و قرآن کریم برگشت به مقصد واحد مى کند و آن حقیقت توحید است که هدف نهایى و مقصد همه انبیاى عظام(علیهم السلام) است و حقایق توحید نیز در آیه مبارکه «بسم الله»... نهفته شده است، لذا این آیه شریفه، اعظم آیات الهیه و مشتمل بر تمام مقاصد کتاب الهى است و چون «باء» ظهور توحید و نقطه زیر آن سرّ آن است، پس تمام کتاب قرآن کریم ظهوراً و سراً در «باء» موجود است و انسان کامل یعنى وجود مبارک رسول اکرم(صلى الله علیه وآله) که همان نقطه سرّ توحید است و در عالم، آیه و نشانه اى بزرگ تر از آن وجود مبارک نیست; چنان که در حدیث وارد است.[4] هر چه در تفسیر این آیه سخن گفته شود اندک است، چرا که معروف است: «امیرالمؤمنین على(علیه السلام) از سر شب تا صبح براى «ابن عباس» از تفسیر «بسم الله» سخن مى گفت، صبح شد در حالى که از تفسیر «باء» آن فراتر نرفته بود».[5] در فضیلت این سوره مبارکه سه روایت را نقل مى کنیم:
    1. از امام صادق(علیه السلام) از «بسم الله...» سؤال شد; فرمودند: (الباء بهاءالله، والسین سناءالله، و المیم ملک الله،...); «باء» نشانه عظمت و کمال خداوند متعال است و «سین» نشانه بلندى و رفعت مقام خداوندى است و «میم» نشانه فرمان روایى خداوند متعال است و... .[6]
    2. ابن عباس از حضرت رسول(صلى الله علیه وآله) چنین نقل کرده است: براى هر چیز اساسى است و اساس قرآن «فاتحه» است و اساس «فاتحه» «بسم الله الرحمن الرحیم» است.
    3. پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) به جابربن عبدالله انصارى فرمود: اى جابر! آیا برترین سوره اى که خدا در کتابش نازل فرموده به تو بیاموزم؟ جابر عرض کرد: آرى، پدر و مادرم فداى تو باد! اى رسول خدا! آن را به من بیاموز. پس رسول اکرم(صلى الله علیه وآله) سوره «حمد» (ام الکتاب) را به او تعلیم داد و فرمود: اى جابر! آیا آگاهت سازم از این سوره؟ عرض کرد: چرا، پدر و مادرم فداى تو باد! یا رسول الله! از آن مرا با خبر ساز. فرمود: آن شفاى هر دردى است جز مرگ.[7]
[1]. ر.ک: شیخ حر عاملى، وسائل الشیعه، ج6، باب القراءة فى الصلاة، ص37ـ39.
[2]. شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج9، باب فى وصف الصلاة، ص266، ح7.
[3]. وسائل الشیعه، همان.
[4]. فیض کاشانى، تفسیر صافى، ج5، ص273، ذیل آیه شریفه «عن النبأ العظیم».
[5]. ر.ک: تفسیر نمونه، ج1، ص16.
[6]. محمد باقر مجلسى، بحارالانوار، باب فضائل سوره فاتحه، ج89، ح12، ص231.
[7]. عیاشى، تفسیر عیاشى، ج1، ص34، «تفسیر سوره حمد»، حدیث 9; تفسیر البرهان، ج1، ص42; تفسیر مجمع البیان، ج1، ص17و18 و براى آگاهى بیشتر ر.ک: امام خمینى، تفسیر سوره حمد، ص84ـ89.


کدام یک از سوره هاى قرآن باید در نماز خوانده شود؟ چرا؟

در رکعت اول و دوم نمازهاى واجب یومیه، انسان باید ابتدا حمد و بعد از آن یک سوره تمام، از سوره هاى قرآن کریم را بخواند; البته جز چهار سوره اى که آیه سجده واجب دارد (سوره هاى نجم، علق، سجده، فصلت). اگر کسى در نماز یکى از چهار سوره اى را که سجده واجب دارد، به عمد بخواند، نمازش باطل است. بنابر نظر بعضى مراجع، سوره «ضحى» و «انشراح» و هم چنین سوره «فیل» و «قریش» یک سوره حساب مى شود; به این معنا که اگر سوره «ضحى» را خواند، باید سوره «انشراح» را هم دنبال آن بخواند و اگر سوره «فیل» را خواند، سوره «قریش» را هم بخواند تا یک سوره تمام به شمار آید.[1]
    علت این که ما نماز را این گونه مى خوانیم آن است که پیامبر اکرم و پیشوایان معصوم(علیهم السلام) به این صورت خوانده اند و ما نیز در این گونه مسائل به سیره و روش آنها اقتدا مى کنیم; با این کیفیت نماز خواندن و احکام آن از حکیمى دانا و متعال براى هدایت و رسیدن به کمال انسان ها بر پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) نازل شده است و انسان گرچه فلسفه و حکمت آن را نداند، ولى باید به آنها عمل کند.[2]
[1]. ر.ک: امام خمینى، رساله توضیح المسائل، مسئله 978 و 983; توضیح المسائل مراجع، ج1، ص565.
 [2]. ر.ک: جعفر سبحانى، پرسش ها و پاسخ هاى مذهبى، ج3، ص56ـ58.

نظرات 1 + ارسال نظر
خادم الزهرا(س) پنج‌شنبه 17 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 01:50 ب.ظ http://tobejavan.blogsky.com

سلام ممنون از وبلاگتون.من شمارو لینک دادم خواستید منو بانام شوق پرواز لینک بدید
التماس دعا

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد