بسم اللّه الرحمن الرحیم
تلاش دشمنان در بیمحتوا نمودن احکام اسلام
نماز جمعه و مساجد در صدر اول اسلام، یک وضعی داشت و بعد به تدریج، آن محتوای خودش را از دست داد . و در بین مسلمین، یک طایفهشان اصلاً اقامۀ جمعه نمیکردند و یک دستهای هم که اقامۀ جمعه میکردند بیمحتواـ تقریباًـ بود؛ مسائل منحصر میشد به یک چند جمله نصیحت و ختم میشد. در صدر اسلام ، مسجد و نماز جمعه یک ابزاری بود در دست کسانی که میخواستند فعالیت در امور کشوری بکنند. از مسجد همۀ این مسائل بیرون میرفت، شکل میگرفت و نماز جمعهها این طور نبود. شما خطبههایی[را]که در نماز جمعههای آن وقت خوانده شده است ملاحظه میفرمایید که چه وضعی بوده است آن نماز جمعهها و چه محتوایی داشته است. و معالأسف، دستهای خائنی از اول ـ تقریباً ـ به تدریج این را از بین بردند، به طوری که نماز جمعه اصلاً هیچ محتوا دیگر نداشت.
چنانچه حوزههای علمیه هم یک بعدی بود. هی زحمت میکشیدند، تحصیل میکردند و چه ، اما وضعش همین بود که تحصیل علوم اسلامی آن هم؛ در فقه بیشتر ابوابش ـ تقریباً ـ منسی بود. چند بابش بود که همۀ فکرها متمرکز شده بود در همان چند
بابی که آن وقت متعارف بود. امروز که میبینید که در مسئلۀ قضا همچنین مشکلات بزرگی برای ما حاصل است و برای ملت ما؛ برای این است که خوب قضا در سابق اصلاً دست آقایان نبود. چون نبود، دیگر بحث قضا نمیشد؛ کم میشد. والآن ما علمای بزرگی داریم که از قضا اطلاعی ندارند. اطلاعشان در جاهای دیگر بسیار عالی و خوب است، اصول را خیلی خوب میداند، فقه را، آن مباحثی که بوده است خیلی خوب میدانند، اما در قضا باید مراجعه کنند. و این هم یک مطلبی بوده است که محتوای حوزهها از آن خالی بوده.
و بالاتر از آن، قضیۀ دخالت در امور سیاسی، در امور کشوری است که یک عیبی شده بود. والآن هم شاید بعضی اشخاص این را یک عیبی میدانند که فلان ملاّ چه کار دارد به اینکه در ایران چه میگذرد؛ تو نمازت را بخوان و برگرد منزلت، دعا بکن، این بلا اشکال. این یک نقشهای بوده است که تحمیل بر همه ما شده بود؛ یعنی، جوری شده بود همه باورمان آمده بود که آخوند چه به اینکه ببیند که در امور مسلمین چی میگذرد. آن امور مسلمینی که در صدر اسلام با علمای اسلام بوده، پیغمبر اکرم عالم بزرگ اسلام، بالاترین شخص اسلام، حضرت امیر ـ سلام اللّه علیه ـ هم همینطور، آن وقت آن طور بوده است، و بعد وضع برگشت به اینکه نمیتوانست یک آخوندی، یک عالمی، یک مجتهدی اسم سیاست را ببرد، نمیتوانست دخالت در یک امری بکند. میگفتند به شما چه ربط دارد؟ شما بنشین سر جایتان! به ما چه که فلان چیز...
حتی این آخری یک قصهای بود که یکی از آقایان ـ خدا رحمتش کند ان شاء اللّه ـ بسیار مرد سالم و صحیحی ـ تقریباً ـ دانشمندی بود، لکن او چون باورش آمده بود ـ و کم میشد که از این باور انسان برگردد، در یک قضیهای که در قم اتفاق افتاده و در همین انقلابات و اینها ـ که صحبت در این بود که دولت ـ مثلاً ـ چه جور، چه کار میکند! حالا اصل قضیه را یادم نیست. آن آقا گفت: به ما چه ربط دارد؟! اصلاً به ما چه ربط دارد که در امور مسلمین چه میگذرد! بر اسلام چه میگذرد! الآن هم فرض کنید که حجاز، که مرکز اسلام بوده است و مرکز تجهیز همۀ قوای اسلامی بوده است، همین وضع را دارد که
[میگویند:]به ما چه ربط دارد که کجا چه میشود؟ به ما چه ربط دارد که اسرائیل چه میکند؟ این «به ما چه ربط دارد» که یک شعاری شده بود بین همه، اسباب این شد که رسیده است کار به آنجا که میبینید که بلاد مسلمین آن طور دستخوش تاخت و تاز امریکا شده که از آن ور دنیا آمده است برای مسلمین میخواهد همۀ کارها را او اداره کند؛ قیّم شده است. الآن امریکا قیّم امور مسلمین شده است، در همۀ امورشان او باید دخالت کند و مملکت اسلامی را او باید اداره کند؛ او باید ارتش بفرستد و نمیدانم چه بفرستد. اینها برای همین بود که ما اسلام را از محتوای خودش بیرون کرده بودیم. و حالا هم هر چه فریاد زده میشود در ایران الحمد للّه، خوب است و دارد پیشرفت میکند، اما جای دیگر، این فریاد به جایی نمیرسد.
آقای موسوی خوئینیها[1]که رفته بودند، میگفتند: آنجا بعد از اینکه یک فشاری آمد، بنا شد که یک روز ائمۀ جمعۀ آنجا راجع به فلسطین و راجع به چی صحبت کنند. اولاً، ما سؤال میکنیم از آنها که شما که حرام میدانید اینها را، شما که جلوی تمام چیزها را گرفتید که راجع به هر چیزی که مربوط به عمل عبادی حج نباشد همهاش بدعت است و باید نباشد، و این کتکهایی که حجاج ما خوردند، و آن حبسهایی که کشیدند و آن اهانتهایی که شدند همهشان، روی این قضیه بود که در حج نباید اسم اسرائیل بیاید. مراسم حج همین است؟ این بر خلاف سنّت رسول اللّه است. اگر اینطور است، چرا یک روز را برای این قرار دادید آن هم با این بیمحتوایی؟ فقط یک کلمهای که خدا مسلمین را چه بکند، خدا شرّ که را ... همین و تمام شد.
احیای محتوای اصیل نماز جمعه
و من امیدوارم که این نماز جمعه در ایران، آن محتوای اصیل خودش را ، که در صدر اسلام داشته است، احیا کند. و قهراً میرود به سایر جاها؛ قهری است مسئله. وقتی مسلمین دیدند که این مسئلۀ صحیحی است که از آن غافل بودهاند، آنها هم کم کم ـ ولو
دولتهایشان هم نخواهند ـ میکنند این کار را. عمده این است که ما در این برهه از زمانی که مسئولیتها بسیار زیاد است، ما مسئولیت خودمان را به طوری اجرا کنیم ـ کارهای خودمان را ـ که پیش خدای تبارک و تعالی مسئول نباشیم. باید ما وضع را در نماز جمعهها، در مساجد، در ائمۀ جمعه و جماعت، در همه جا[روشن کنیم]که از اینجا از طرف ائمۀ جمعه و جماعات باید همۀ چیزها در دنیا منتشر بشود. همان طوری که در صدر اسلام، امام جمعه و مسجد، این دو ابزار در دست مسلمانها بوده است و هر وقت میخواستند جنگ بروند از مسجد تجهیز میکردند، هر وقت میخواستند یک کار مهمی بکنند در مسجد طرح میکردند و اعلام میکردند که نماز جمعه است، نماز جماعت است، بیایید، برای کاری میرفتند آنجا، نمازشان را هم میخواندند و مسائل سیاسیشان را[هم]میگفتند و اجرا میکردند، ارتش میفرستادند و همۀ این کارها را آنجا میکردند و ما امیدواریم که این محتوا برگردد، و این فکر ناشی از اشتباه یا خطا یا احیاناً عمد، این فکر خطا برگردد که «آخوند را به سیاست چه! آخوند را به امور مسلمین چه!».
خوب پیغمبر سفارش کرده است که باید اهتمام[به]امور مسلمین[داشته باشید]اهتمام به امور مسلمین فقط همین است که ما بگوییم نماز چند رکعت است و شک بین کذا چی است؟ این اهتمام به امور مسلمین است؟ مسئله گویی که اهتمام به امور مسلمین نیست. امور مسلمین عبارت از امور سیاسی مسلمین است، امور اجتماعی مسلمین است، گرفتاریهای مسلمین است و کسی که اهتمام به این نکند، به حسب آن روایت،فَلَیْسَ بِمُسْلِمْ[2]. و ما امیدواریم که لا اقل از این دنیا نرویم و مشمول این نشویم که[بگویند:]شما مسلم نبودید؛ برای اینکه در امور مسلمین اهتمام نداشتید. ما باید دنبال این مسئله باشیم که با اهتمام تمام، بر امور مسلمین نظارت تام و تمام بر امور داشته باشیم.
البته من نمیگویم که دخالت ، این دخالت و بی نظمی[باشد.]این صحیح نیست، باید
ارشاد بشود، باید گفته بشود. اگر دیدند آقایان که فلان استاندار، فلان فرد گوش نمیدهد، مراجعه کنند به آن مراکز دیگر تا برسد به آن جایی که گوش بدهند. با نظارت و ارشاد ـ عرض میکنم که ـ جهت دادن به همۀ امور با دست شماها انجام میگیرد و آقایان مسئول هستید؛ یعنی ، من که یک طلبهای این کنار نشستهام، نمیتوانم کاری بکنم؛ شماها مسئولید؛ شماهایی که آنجاها هستید، در مرکز هستید اجتماعاتتان چطور است مسئولید جهت توجه دادن به امور مسلمین، توجه دادن مراکزی که میخواهند به امور مسلمین برسند، به مسائل و شریک کردن همۀ امور. و ان شاء اللّه، امیدوارم که موفق به این امر بشوید و مساجدمان برگردد به حال مساجد صدر اول، که این طور نباشد که توی مسجد اگر یک امام جماعتی، جمعهای بخواهد یک کلمهای بگوید که مربوط به اجتماع مسلمین است، مورد طعن واقع بشود: «این چرا این طور کرده است؟» بیایند و اورا طعنش بدهند. این جور نباشد دیگر. طعن به آن[کسی]وارد بشود که در امور مسلمین دخالت نمیکند، کناره گیری میکند، عزلت میکند. شما ببینید قضیه عزلت در اسلام اصلاً نبوده، اساس نداشته این عزلت ـ و نمیدانم ـ امور کناره گیری و رفتن کنار. و اصلاً کار به هیچ کار نداشتن، این در یک طوایفی بوده است غیرمسلمین، اما آمده است در مسلمین؛ یک وقت رسیده به آن جایی که «آقا خیلی آدم خوبی است، اصلاً توجه ندارد به اینکه فلان چیز چه جور میشود!» توجه نداشتن خودش جزء مدیحه بود!
یکی از آقایان، مرحوم آقای حاج آقا حسین[3]خدا رحمتش کند میگفت که در مشهد ظاهراً بود که من با یک آقایی میرفتم. رسید به یک جایی از من پرسید که این چیزی که واضح بود که چی است که این، این است یا آن، چیست؟ من به او گفتم که آخر این چه حرفی است که تو زدی؟ گفت: گوش کن. گوش کردم، دیدم که آن شخصی که صاحب دکان بوده، صدا کرد به آن رفیقش که ببین، چه آقای خوبی است، تمیز نمیدهد ما بین ـ مثلاً ـ بین کشک و بادمجان! این جزء خوبیهای آن وقت بود که بعد هم پول آورد
و بهش داد. خوب، این اسباب این میشود که آن آدمی هم که تمیز، بین همه چیز میدهد، خودش را به تمیز ندادن بزند! این یک مطلبی است، داء[4]بزرگی است و یک درد بزرگی بود که داشت زیاد میشد و خدا به داد این ملت ما بحمد اللّه رسید. و ما باید تا ابد شکر کنیم ازخدای تبارک و تعالی که یک همچنین تحولی پیش آورده است.
و السلام علیکم و رحمة اللّه و برکاته
1 ـ آقای سید محمد موسوی خوئینیها، نمایندۀ امام خمینی و سرپرست حجاج ایرانی.
2 ـ «مَن أَصْبَحَ وَلَمْ یَهْتَمَّ بِاُمُورِ الْمُسْلِمینَ فَلَیْسَ بِمِنْهُم» یا «بِمُسْلِم»؛ کسی که صبح کند بی آنکه اهتمامی به امور مسلمین داشته باشد، او از مسلمین نیست. مسلمان نیست. اصول کافی، ج 2، ص 164، ح 4 و 5.
3 ـ آقای سید حسین طباطبایی قمی، از علمای بزرگ و مراجع تقلید که در سال 1365 ه . ق. در گذشته است.
4 ـ درد ، بلا .
سلام
وبلاگ زیبا و پرمحتوایی دارید
به ما هم سربزنید و نظرتون بگید
ممنون