نماز اوج بندگی

نماز اوج بندگی

احادیث،احکام،خاطرات
نماز اوج بندگی

نماز اوج بندگی

احادیث،احکام،خاطرات

نگاهى به آثار اخلاقى امام خمینى(س)


 آداب الصلاة

مؤلّف دربارۀ انگیزه اش از نگارش این اثر گوید: ایامى چند پیش از این، رساله اى فراهم آوردم که به قدر میسور از اسرار صلاة در آن گنجانیدم. و چون آن را با حال عامّه تناسبى نیست، در نظر گرفتم که شطرى از آداب قلبیۀ  این معراج روحانى را در سلک تحریر درآورم، شاید برادران ایمانى را از آن تذکرى و  قلبِ قاسى خود را تأثّرى حاصل آید.[14]

نگارش این اثر در روز دوشنبه، دوم ربیع الآخر 1361 برابر با 30 فروردین 1321 پایان یافته است. مؤلف در این اثر، علاوه بر آداب قلبى نماز، که خود از مسائل اخلاقى است، مباحث معرفتى و اخلاقى مهم دیگرى را نیز به تناسب مطرح کرده و سوره هاى شریفۀ حمد، توحید و قدر را تفسیر کرده اند. ایشان در این کتاب از چهار اثر دیگر خود یاد کرده اند

  
پیشواى بزرگ و نام آور دوران معاصر، بنیان گذار جمهورى اسلامى ایران، حضرت امام خمینى  ـ قدّس اللّه  روحه الزکیه، و أفاض على تربته المراحمَ الربّانیه ـ علاوه بر فقه و اصول و دیگر علوم رایج حوزه ها، در دانش اخلاق و تزکیه و تهذیب نفوس، یدى طولىٰ داشت و بخش نسبتاً زیادى از عمر شریف خود را صَرف تدریس اخلاق و تربیت و تزکیۀ فضلا و طلاب و نیز تحقیق در مسائل اخلاق و نگارش کتاب هاى سودمند اخلاقى کرد؛ به طورى که در این زمینه استادى ماهر و صاحب نظرى مسلّم و شخصیتى ممتاز و تأثیرگذار شناخته شد و دروس اخلاق و جلسات تهذیب او تأثیر بسیارى بر مستمعان، به خصوص طلاب و فضلا، داشت.

امام خمینى، تدریس اخلاق در حوزۀ قم را از دورۀ سیاه رضاخان شروع کرد و تا مدتى پس از آن ادامه داد. جلسات اخلاق امام که در مدرسۀ فیضیه و مدرسۀ حاج ملا صادق[1] برگزار مى شد، شیفتگان زیادى داشت و مشتاقان فراوانى را از زلال معارف اخلاقىِ وحى سیراب مى کرد. تاریخ نگار انقلاب اسلامى، حجة الاسلام جناب سیدحمید روحانى، در این باره مى نویسد: در آغاز، این جلسه محدود بود و فقط عده اى افراد مورد اعتماد ایشان مى توانستند در آن شرکت کنند. به تدریج دامنۀ این درس توسعه یافت و هفته اى یک روز در سطح حوزه تشکیل مى شد و علاوه بر روحانیان، ده ها نفر از اقشار دیگر در آن شرکت مى جستند. استقبال زیاد از این مجلس، امام را بر آن داشت تا جلسه را در هر هفته اى دو روز (پنج شنبه و جمعه) برقرار کند. در این حال، عمّال رضاخان به کارشکنى پرداختند و درصدد برهم زدن آن بر آمدند؛ به طورى که سرانجام امام خمینى ناچار شد این جلسه را از مدرسۀ فیضیه به مدرسۀ حاج ملاصادق منتقل و به شکل محدودترى برگزار کند. تا آن که دوران سیاه رضاخان به سر آمد و درس اخلاق امام، در فیضیه، با شکوه تمام مجدداً برگزار شد و در آن جا سالیان درازى (حدود هشت سال) ادامه یافت... .[2]

امام خمینى رحمه الله خود به مناسبتى در این باره نوشته اند: علت اصلى توسعۀ این مجلس [مجلس درس اخلاق] جلوگیرى شدید پلیس رضاشاه بود از مطلق مجالس تعزیه و موعظه و امثال آن. از این جهت، مردم علاقه مند بودند و این جانب نیز درس خصوصى... را به نحو عموم و عوام فهم توسعه دادم.[3]

همچنین دانشمند خدمت گزار، مرحوم حجة الاسلام شیخ محمد شریف رازى قدس سرهپنجاه سال پیش ـ  یعنى در سال 1373 ق.ـ در کتاب آثار الحجّه که به سال 1374 ق. چاپ شد، دربارۀ تدریس امام نوشته  است: ...و به خصوص در فنّ اخلاق و  درس آن، استاد منحصر به فرد حوزۀ قم بوده و حدود هشت سال در مدرسۀ فیضیه، هفته اى دو روز، صدها نفر از فضلاى حوزه و غیره را از بیانات شیوا و درس اخلاق خود مستفیض [مى کرد] و با ذکر «إلهی هب لی کمال الانقطاع إلیک، و أنِرْ أبصار قلوبنا بضیاء نظرها إلیک، حتّى تخرق أبصار القلوب حُجُبَ النور، فتصل إلى معدن العظمة، و تصیر أرواحنا معلَّقةً بعزّ قدسک» که همه روزه در اختتام درسش مى فرمود، قلوب اهل ذوق و تهذیب را نورانى و صفا و جلا مى داد. تا در چند سال اخیر که درس مذکور را براى پاره اى از موانع تعطیل، و حوزۀ درس خارج فقه و اصول را دایر [کرد]....[4]

مرحوم رازى قدس سره همچنین در کتاب گنجینۀ دانشمندان که در سال 1352 ش. چاپ شده است، در این باره مى گوید: ... پس از مرحوم آقاى ملکى، چندین سال تدریس این علم به عهدۀ زعیم بزرگوار، آیة اللّه  خمینى ـ مدّ ظلّه العالى ـ بود که در مدرسۀ فیضیه در روزهاى پنج شنبه و جمعه بود؛ که این نگارنده هم با جماعت بسیارى شرکت داشتم و هرگز فراموش نمى کنم که معظّم له در غالب روزها آیۀ مبارکۀ «یَا أیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللّه  وَلْتَنْظُرْ نَفْسٌ مَا قَدَّمَتْ لِغَدٍ»[5] را عنوان کرده و با سوز و روحانیت مخصوصى، مطالب اخلاقى را بحث نموده و روحانیت مخصوص و نورانیت خاصى به شاگردان و حاضرین مى دادند و در آخر بحث هم با حالى عجیب و قلبى حزین، دست به دعا برداشته و عرض مى کردند: «إلهی هب لی کمال الانقطاع إلیک... و تصیر أرواحنا معلّقةً بعزّ قدسک».[6]

استاد شهید مطهرى رحمه الله که خود یکى از بارزترین چهره هاى شرکت کنندۀ این کلاس است، تأثیر آن را بدین سان بیان کرده است: ... اگر چه در آغاز مهاجرت به قم، هنوز از مقدّمات فارغ نشده بودم و شایستگى ورود در معقولات را نداشتم، اما درس اخلاقى که به وسیلۀ شخصیت محبوبم در هر پنج شنبه و جمعه گفته مى شد ـ و در حقیقت درس معارف و سیر و سلوک بود نه اخلاق به مفهوم خشک علمى ـ مرا سرمست مى کرد. بدون هیچ اغراق و مبالغه اى این درس، مرا آنچنان به وجد مى آورد که تا دوشنبه و سه شنبه هفتۀ بعد، خودم را شدیداً تحت تأثیر آن مى یافتم. بخش مهمّى از شخصیت فکرى و روحى من در آن درس ـ و سپس در درس هاى دیگرى که در طى دوازده سال از آن استادِ الهى فرا گرفتم ـ انعقاد یافت و همواره خود را مدیون او دانسته و مى دانم. راستى که او «روح قدسى الهى» بود.[7]

ظاهراً از آن جلسات، تقریر و دست نوشته اى کامل در دست نیست و جز قسمت هایى که شرکت کنندگان ـ از جمله آیة اللّه  شیخ على پناه اشتهاردى ـ یادداشت کرده یا به خاطر سپرده اند، چیزى باقى نمانده است.

آثار اخلاقى امام خمینى (س)

امام خمینى علاوه بر تدریس اخلاق، به تألیف آثارى گران سنگ در دانش اخلاق پرداخت. آثار اخلاقى امام ـ که مباحثى دیگر نیز در آن ها به چشم مى خورد، ولى عمدتاً اخلاقى اند ـ به ترتیب تاریخ تألیف عبارتند از:

1. شرح اربعین؛ 2. آداب الصلاة؛ 3. شرح حدیث جنود عقل و جهل؛ 4. جهاد اکبر یا مبارزه با نفس.

اینک توضیحى کوتاه درباره هر یک از این کتاب ها:

1. شرح اربعین

نگارش این اثر شریف و تألیف مُنیف، یعنى مبسوط ترین اثر اخلاقى امام، در عصر روز جمعه، چهارم محرّم 1358 ق. پایان یافته است. این کتاب، شرحِ چهل حدیث شریف از احادیث خاندان رسالت ـ  علیهم آلاف التحیة والثناء ـ است که به اقتضاى سنّتِ «اربعین»نویسى در بین علماى اسلام، تألیف شد و 29 حدیث آن، اخلاقى و هفت حدیث آخر و نیز حدیث 11، 28، 31 و 32 در باب اعتقادات و معارف است؛ هرچند ذیل حدیث 28، 32 و 34 مباحث اخلاقى هم مطرح شده است.

مؤلّف در آغاز این کتاب انگیزه اش از تألیف آن را چنین بیان مى کند: این بندۀ بى بضاعتِ ضعیف، مدتى بود با خود حدیث مى کردم که چهل حدیث از احادیث اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام... جمع آورى کرده و هر یک را به مناسبت شرحى کند که با حال عامه مناسبتى داشته باشد؛ و از این جهت آن را به زبان فارسى نگاشته که فارسى زبانان نیز از آن بهره برگیرند. شاید ـ ان شاء اللّه  ـ مشمول حدیثِ شریف ختمى مرتبت صلى الله علیه و آله وسلم شوم که فرموده است: «من حَفِظ على اُمّتی أربعین حدیثاً ینتفعون بها، بَعثَه اللّه  یوم القیامة فقیهاً عالماً» تا بحمد اللّه  و حسن توفیقه موفق به شروع آن شدم.[8]

امام در این اثر، چهار بار از کتاب دیگر خود، مصباح الهدایه، که سال ها پیش از شرح اربعین، (یعنى در 25 شوّال 1349 ق.) از تألیف آن فارغ شده، یاد کرده اند: در حدیث نبوى صلى الله علیه و آله وسلماست: «علیّ ممسوسٌ فی ذات اللّه  تعالى» و نویسنده شمّه اى از سریان مقام نبوّت و ولایت را چون خفّاش که از آفتاب عالم تاب بخواهد وصف کند، در سابقِ ایام، در رساله اى على حِده، موسوم به مصباح الهدایه، به رشتۀ تحریر درآورده.[9]

ولى از دیگر آثارى که پیش از شرح اربعین تألیف کرده، در آن یادى نکرده اند. امام در کتاب هاى آداب الصلاة و شرح حدیث جنود عقل و جهل بارها از این اثر یاد کرده و در مواردى آن را شرح اربعین نامیده است:

... نویسنده در شرح اربعین، شرحى در این باب نگاشته و به قدر میسور، در بیان آن به تفصیل پرداخته ام.[10]

... ما شمّه اى از این مطلب را در کتاب شرح اربعین حدیث مذکور داشتیم.[11]

... و ما شمّه اى از لطایف سورۀ کریمۀ توحید... را در کتاب شرح اربعین بیان نمودیم.[12]

... و ما در شرح اربعین، این حدیث شریف را حدیث بیست و هشتم قرار داده، شرح نمودیم.[13]

از آن جا که این اسم، مطابق مسمّى، و از سوى دیگر، خود مؤلّف آن را بدین نام نامیده  است، ما هم از آن با همین عنوان یاد کرده ایم؛ هرچند با نام اربعین حدیث منتشر شده  است.

2. آداب الصلاة

مؤلّف دربارۀ انگیزه اش از نگارش این اثر گوید: ایامى چند پیش از این، رساله اى فراهم آوردم که به قدر میسور از اسرار صلاة در آن گنجانیدم. و چون آن را با حال عامّه تناسبى نیست، در نظر گرفتم که شطرى از آداب قلبیۀ  این معراج روحانى را در سلک تحریر درآورم، شاید برادران ایمانى را از آن تذکرى و  قلبِ قاسى خود را تأثّرى حاصل آید.[14]

نگارش این اثر در روز دوشنبه، دوم ربیع الآخر 1361 برابر با 30 فروردین 1321 پایان یافته است. مؤلف در این اثر، علاوه بر آداب قلبى نماز، که خود از مسائل اخلاقى است، مباحث معرفتى و اخلاقى مهم دیگرى را نیز به تناسب مطرح کرده و سوره هاى شریفۀ حمد، توحید و قدر را تفسیر کرده اند. ایشان در این کتاب از چهار اثر دیگر خود یاد کرده اند:

الف. شرح اربعین، که پیش تر گذشت؛ ب. سرّ الصلاة (در ص 2، 31، 79، 304، 350، 357، 377)؛ ج. شرح دعاء السحر (در ص 245)؛ د. مصباح الهدایه (در ص 136، 245، 293).

همچنین وعده داده اند که رساله اى در باب علت تشریع بسیارى از عبادات تألیف کنند که گویا موفق نشده اند: ... نویسنده را سال ها در نظر است که در این باب رساله اى تنظیم کنم و اشتغالات دیگر مانع  شده....[15]

3. شرح حدیث جنود عقل و جهل

این کتاب، آخرین تألیف اخلاقى امام خمینى است و ایشان پس از این اثر، به تألیفات فقهى و اصولى روى آورده اند. این کتاب، شرح حدیث معروف امام صادق علیه السلام دربارۀ جنود عقل و جهل است که امام علیه السلام هفتاد و پنج جُند براى هر یک از عقل و جهل برشمرده است.[16] امام خمینى، علاوه بر مباحثى کلى راجع به عقل و جهل، 25 جُند از جنود عقل و جهل را در 25 مقصد شرح داده و تتمّه را به مجلّدى دیگر وانهاده که ظاهراً موفق به تألیف آن نشده اند: 

ما این جا این جزو از شرح حدیث را خاتمه مى دهیم و تتمۀ آن را با خواست خدا در مجلّد  دیگر قرار مى دهیم. به اتمام رسید این جلد در روز دوم شهر رمضان المبارک هزار و سیصد و شصت و سه، در قصبۀ محلاّت، در ایامى که به واسطۀ گرماى هوا از قم به آن جا مسافرت کرده بودم.[17]

و ما حقیقت توبه و مقوّمات و شرایط آن را در باب خود هم در این رساله بیان مى کنیم، ان  شاء اللّه .[18]

پس از آن، از گناهان و مخالفات، توبۀ خالصى کند با شرایط خود که در باب توبه بیاید.[19]

ولى این مجلّدِ مطبوعْ فاقد بحث توبه است[20] و در نظر مؤلف بوده است که در مجلّد یا مجلّدات بعدى آن را تبیین کند.

امام در اواسط کتاب نیز اشاره اى به زمان تألیف آن دارند: الآن که نویسنده، این اوراق را سیاه مى کند، موقع جوشش جنگ عمومى بین متّفقین و آلمان است که آتش آن در تمام سکنۀ عالم شعله ور شده؛ و این شعلۀ سوزنده و جهنمِ فروزنده نیست جز نائرۀ غضب یک جانور آدم خوار و یک سَبُعِ تبه روزگار که به اسم پیشوایى آلمان، عالَم را و خصوصاً ملّت بیچارۀ خود را بدبخت و پریشان روزگار کرد... تا به کجا منتهى شود و کى این جمعیت بینوا، از دست چند نفر حیوانِ به صورت انسان... خلاص شوند و این بیچارگى خاتمه پیدا کند و این ظلمتکدۀ خاکى، نورانى شود به نور الهى ولىِّ مصلحِ کامل؟ اللهمّ عجِّل فرجه الشریف و مُنَّ علینا بظهوره.[21]

مؤلف در این کتاب از سه اثر دیگر خود یاد کرده و به آن ها ارجاع داده است:

الف. مصباح الهدایه (ص28)؛ ب. شرح اربعین، (ص 15، 123، 166، 173، 250، 334)؛ ج. آداب الصلاة (ص 51، 107، 390، 413).

همچنین تألیف رساله اى جداگانه دربارۀ تربیت فرزند را وعده داده اند:

... که تفصیل آن، محتاج به رسالۀ جداگانه اى است که امید است به توفیق حق موفق به افراز آن شوم.[22]

که ظاهراً چنین رساله اى تألیف نکرده اند یا از میان رفته است. همچنین آرزو کرده اند رساله اى در اثبات حدوث زمانى عالَم، به مسلک ویژۀ خود بنویسند.[23]

مؤلف در این اثر که به انگیزۀ تربیت و تزکیۀ اخلاقى عموم مردم نوشته، بیش تر صبغۀ اخلاقى حدیث را مدّ نظر داشته و از پرداختن به دقایق علمى که تأثیرى در این جهت ندارد، جز اندکى، روى برتافته است. بناى وى بر تألیفى اخلاقى به سبکى جدید، بر خلاف کتب رایج دانش اخلاق بوده، و الحق در این زمینه موفق شده اند:

... نویسنده در نظر ندارد که بحث در اطراف جهاتِ علمیۀ این حدیث شریف کند به جهاتى... سوم آن که استفاده از نکات علمیه منحصر به اهل علم و فضل است و دست عامه از آن کوتاه است و ما را نظر به استفادۀ عموم بلکه عوام است. چهارم ـ و آن عمده است ـ آن که  مقصود مهم از صدور این احادیث شریفه و مقصد اَسنى از بسط علوم الهیه، اِفهام نکات  علمیه و فلسفیه و جهات تاریخیه و ادبیه نیست و نبوده؛ بلکه غایة القصواى آن، سبک بار نمودن نفوس است از عالم مظلَم طبیعت و توجه دادن ارواح است به عالَم غیب و منقطع نمودن طایر روح است از شاخسار درخت دنیا، که اصل شجرۀ خبیثه است و پرواز دادن آن است به سوى فضاى عالم قدس و محفل انس، که روح شجرۀ طیّبه است؛ و این حاصل نیاید مگر از تصفیۀ عقول و تزکیه نفوس و اصلاح احوال و تخلیص اعمال... .

بالجمله، به نظر قاصر، اخلاق علمى و تاریخى و همین طور تفسیر ادبى و علمى و شرح احادیث بدین منوال، از مقصد و مقصود دور افتادن و تبعیدِ قریب نمودن است.

نویسنده را عقیده آن است که مهم در علم اخلاق و شرح احادیث مربوطۀ به آن یا تفسیر آیات شریفۀ راجعۀ به آن، آن است که نویسندۀ آن با اِبشار و تنذیر و موعظت و نصیحت و تذکر دادن و یاد آورى کردن، هریک از مقاصد خود را در نفوس جایگزین کند....

نویسنده، راه نوشتن کتاب اخلاق را باز کردم که اگر عالمى نویسنده و قادر بر تقریر و تحریر پیدا شد، این طرز بنویسد....[24]

4. جهاد اکبر یا مبارزه با نفس

کتاب دیگرى که از تألیفات امام نیست، اما جزو آثار اخلاقى و تقریر بیانات اخلاقى ایشان در دورۀ تبعید در نجف اشرف است، جهاد اکبر یا مبارزه با نفس است. چنان که گذشت، حضرت امام حدود شصت سال پیش در حوزۀ علمیۀ قم، جلسات پررونق و تأثیر گذار و راه گشاى اخلاق داشته اند و هر چند تقریرات آن دروس بر جاى نمانده است، ولى خوشبختانه امام مطالب اخلاقى مورد نظر خود را در آثار پیش گفته به ودیعت نهاده اند.

امام خمینى روز 13 مهرماه 1344 برابر با 9 جمادى الآخره 1385 از ترکیه به فرودگاه بغداد، و عصر جمعه 23 مهر 1344 به نجف اشرف وارد شدند و روز 23/8/1344 برابر با 20 رجب 1385 در مسجد شیخ انصارى قدس سره در نجف اشرف تدریس فقه را شروع کردند. تدریس ایشان از آن تاریخ تا هنگام خروج از نجف و حرکت به سمت پاریس ـ یعنى اوایل ذى قعدۀ 1398 برابر با اواسط مهرماه 1357 ـ در ایام درسى حوزه ادامه داشت. هرچند در دورۀ تبعید در نجف اشرف، درس رسمى ایشان منحصر به فقه بود، ولى گه گاه و به مناسبت هاى مختلف ـ مانند آغاز و انجام سال تحصیلى و پیش از ماه مبارک رمضان ـ بیانات اخلاقى و مواعظ و تذکرات تنبّه دهنده اى داشته اند.

حجة الاسلام جناب آقاى سید حمید روحانى، بخشى از این مواعظ اخلاقى را همان زمان تقریر کرد که با نام جهاد اکبر یا مبارزه با نفس همراه با دروس امام دربارۀ ولایت فقیه ـ و گاه جداگانه ـ سال ها پیش از پیروزى انقلاب، در خارج از ایران و سپس بارها در ایران منتشر شد. تاریخ مقدمۀ ناشر بر جهاد اکبر، ذى حجۀ 1392 است. بنابراین، محتواى اثر فوق تا پیش از این تاریخ، یعنى بین سال هاى 1385 تا 1392 القا شده است. متأسفانه نوار این دروس اخلاقى، جز دو جلسه، در دست نیست. آن دو جلسه، از نوار پیاده شده و در صحیفۀ امام (ج 2، ص 14 ـ 28 و ص 390 ـ 391) چاپ شده است. از مقایسۀ این دو جلسه با جهاد اکبر مشخص مى شود که نصّ سخنان امام ـ مانند آنچه در صحیفۀ نور و صحیفۀ امام دیده مى شود ـ پیاده نشده، بلکه مقرّر محترم ـ البته با موافقت امام ـ محتواى بیان ایشان را با ویرایش و تقدیم و تأخیر و رعایت نظم منطقى مباحث و تبدیل زبان گفتار به نوشتار، عرضه، و از این راه خدمتى بس ارزنده کرده اند. 

بنابراین، برخلاف سه اثر پیشین، جهاد اکبر به قلم حضرت امام نیست، بلکه تقریر دروس ایشان است؛ آن هم نه مثل صحیفۀ نور و صحیفۀ امام که عین عبارت به همان شکل اصلى پیاده شده است، بلکه با تغییراتى که گذشت. از این رو و نیز براى پرهیز از هرگونه اشتباه، ما آن را تقریرات دروس اخلاق نامیده ایم. پیدا است که این اسم، با محتوا مطابق تر است. هرچند ـ چنان که گذشت ـ حضرت ایشان در نجف اشرف، درسِ اخلاقى منظّم و با این عنوان نداشته اند؛ ولى این محتوا از بهترین دروس اخلاق به شمار مى آید.

حضرت امام به آثار اخلاقى اش بیش از دیگر آثارش تعلّق خاطر داشته و نشر آن ها را لازم تر مى دانسته است. دلیل این نکته، بند ششم وصیت نامۀ ایشان است که در 15 دى ماه 1356 برابر با 25 محرّم 1398 در نجف اشرف نوشته اند: کتب خطّى این جانب را در صورت امکان، طبع کنند و اگر کسى خواست طبع کند در اختیار او بگذارند به طورى که ضایع نشود؛ خصوصاً کتب اخلاقى را.[25]

کتاب‏نامه

قرآن کریم.

1. آداب الصلاة، امام خمینى، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى، 1373 ش.

2. دیوان الشریف الرضى، ابوالحسن الشریف الرضى محمد بن الحسین بن موسى الموسوى، تهران، 1337 ش.

3. شرح چهل حدیث، امام خمینى، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى، 1372 ش.

4. شرح حدیث جنود عقل و جهل، امام خمینى، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى، 1377  ش.

5. صحیفۀ امام، امام خمینى، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى، 1378 ش.

6. علل گرایش به مادیگرى، مرتضى مطهرى، انتشارات صدرا، 1377 ش.

7. غررالحکم و درر الکلم، عبدالواحد آمدى تمیمى، قم، دارالکتب الاسلامى، 1410 ق.

8. الکافى، محمد بن یعقوب کلینى، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1365 ش.

9. گنجینۀ دانشمندان، محمد شریف رازى، تهران، کتابفروشى، اسلامى، 1352 ش.

10. نهضت امام خمینى، سید حمید روحانى، تهران، انتشارات راه امام، 1360 ش.

منبع: امام خمینی و اندیشه های اخلاقی و عرفانی، ج11، سیره و میراث معنوی، حجة الاسلام و المسلمین رضا مختارى، ص 462-472



[1] واقع در قم، ابتداى 45 مترى عمار یاسر. [2] نهضت امام خمینى، ج1، ص 39ـ40، با تلخیص و اندکى تصرّف در عبارت. [3] صحیفۀ امام، ج3، ص183. [4] آثار الحجّه، ج2، ص44 ـ 45. [5] حشر (59): 18. [6] گنجینۀ دانشمندان، ج1، ص188ـ189. [7] علل گرایش به مادّیگرى، ص10. [8] شرح چهل حدیث، ص1. [9] همان، ص 545ـ546، و نیز ر.ک: ص 592، 625، 635. [10] آداب الصلاة، ص 48. [11] همان، ص 291. [12] همان، ص 304. [13] شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص 166، و نیز ر.ک: ص 15، 123، 173، 250، 334. [14] آداب الصلاة، ص 2. [15] همان، ص 75. [16] کافى، ج 1، ص 15. [17] شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص 429. [18] همان، ص 123. [19] همان، ص 105. [20] همچنان که فاقد خاتمه است که مؤلّف در مقدمه، وعدۀ آن را داده است. (همان، ص 5) [21] همان، ص 245 ـ 246. [22] همان، ص 155. [23] بیان آن با مقدماتش محتاج به اِفراد رسالۀ جداگانه است، «لَعَلَّ اللّه‏َ یُحْدِثُ بَعْدَ ذَلِکَ أمْراً» و توفیقى عنایت فرماید که به آن نایل شویم. (همان، ص 23) [24] همان، ص 7 ـ 14. [25] صحیفۀ امام، ج 3، ص 293.
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد