ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
امام تأکید داشتند کوچکترین خرجی هم که می شود محاسبه شود و من نیز مطابق امر ایشان سیر تا پیاز را حساب می کردم و آقا نیز از این بابت خوشحال بودند. وقتی قرار شد به محل جدید نوفل لوشاتو برویم، در خدمتشان بودم. حاج احمد آقا گفت امام می فرمایند در کار هزینه ها دقت کنید که چیزی از قلم نیفتد. من خدمتشان گفتم حضرتعالی خاطرتان از این جهت آسوده باشد ما حتی سعی می کنیم پول بنزین از فرودگاه به شهر را به حسابتان منظور کنیم و تا حد ممکن طوری عمل خواهد شد که انشاءالله در این زمینه مسأله ای نباشد امام این طرز کار را تأیید فرمودند. در نوفل لوشاتو امام زندگی ساده و بی آلایش خود را شروع کردند. امام در این خصوص نیز همان تأکیدات همیشگی شان را داشتند و تذکر می دادند که باید مواظب باشید تا آنجا که میسر است حتی یک دینار اضافه خرج نشود. می فرمودند من فقیر هستم، مواظب باشید اسراف نشود، بیهوده خرج نشود و خلاصه همان زندگی ساده و محدود خودشان را داشتند. روزهای اولی که در نوفل لوشاتو بودیم، هوا بسیار خوب بود. امام چند روزی اندکی قبل از نماز زیر آن درخت معروف سیب می نشستند و نماز هم در همان محل اقامه می شد. محلی که بعدها وقتی هوا سرد شد چادر زدند.
یک نویسندهای که از اول که وارد میشود «بسماللّه الرحمن الرحیم» در کلامش مینویسد و بعد هم از «جمهوری اسلامی» شروع میکند[ستایش]کردن و[تمجید]کردن، تعریف کردن. لکن از زیر لطمه بر اسلام وارد میشود. با این نمیشود الآن کاری کرد. هر کاری بخواهید بکنید میگویند او یک مسلمان است؛ یک آدم حسابی است. نمیشود، این تا افشاء نشود. تا مشتش باز نشود توی مردم. این مقدسمآبی که هر روز میرود پشت سر فلان آقا نماز میخواند و گاهی هم سهم امام میدهد برای اغفال آن آقا، لکن در واقع مخالف با این رژیم است و میخواهد بزند این رژیم را و از هم بشکند، مشکل است با او معارضه کردن. این را جز افشاگری الآن جور دیگر راه نداریم. ادامه مطلب ...
امروز مردم متوجه به اسلامند، آنها هم به اسلام روی آوردهاند. مردم انقلابی شدهاند. یک دسته دیگر جوانهایشان را دادند، یک دسته دیگر اموالشان از بین رفته، یک قشر دیگر فریاد زدند، و اینها توی خانهها نشسته بودند. اگر کمک نمیکردند، لااقل کاری نداشتند. تماشا میکردند ببینند کی جلو میافتد. در خارج نشسته بودند؛ در خارج ایران. در داخل ایران نشسته بودند و نظر دوخته بودند که ببینند کدام طایفهای که با هم دارند جنگ میکنند غلبه میکنند. هر کدام غلبه کردند بروند زیر علم آنها. حالا مسلمانها غلبه کردند، آمدهاند زیر بیرق مسلمانها. لکن شیطنتشان را دست برنمیدارند. زیر[پرده توطئه میکنند]در ظاهر فریاد میکنند و اسلام را ترویج میکنند و رژیم سابق را «طاغوت» میگویند و رژیم فعلی را «جمهوری اسلامی» میگویند. لکن در زیر پرده مخالفت میکنند با اسلام. مخالفت میکنند با جمهوری اسلامی. اگر امروز کارتر پیش بیاید، اینها سینهزن برای کارترند، حالا هم در زیر دارند سینه میزنند برایش. الآن هم روابط با امریکا، هم مستقیم هست هم معالواسطه. هر کس پیش بیاید آن طوری است. منافقین این طورند. اصلاً این صفت منافقین است. در زمان رسولاللّه هم آن گرفتاریی که اسلام برای منافقین داشت و از دست منافقین داشت، از دست کفار نداشت. کفار ایستاده بودند در مقابل هم و جنگ هم میکردند و تو سر هم میزدند و پیش میبردند و یا عقب مینشستند. لکن با منافقین چه بکنند؟ منافقی که آمده و میگوید من برای اسلام هستم و اسلام آوردم؟ و مثل اسلام ابوسفیان و دارودسته او، با او چه بکنند؟ این که دارد میگوید من مسلمانم، با مسلمان که نمیشود کاری کرد، این که ظاهرش آمده و اسلام و نماز هم میخواند و جماعت هم میخواند و پای منبر رسولاللّه هم مینشیند و اشک هم میریزد، با این که نمیشود کاری کرد. ادامه مطلب ...