نماز اوج بندگی

احادیث،احکام،خاطرات

نماز اوج بندگی

احادیث،احکام،خاطرات

نماز بالاترین فریادها

امام خمینی(ره):نماز بالاترین فریادها
ما با ذکر خدا، با اسم خدا پیش بردیم و نماز بالاترین ذکر خداست. اگر در نماز کوتاهی بشود؛ هر کس بگوید خوب من خودم تنهایی می‏روم توی خانه‏ام می‏خوانم، خیر نماز را در جماعت بخوانید. اجتماع باید باشد. مساجد را پر کنید. اینها از مساجد می‏ترسند. اینها بیخ گوش شما می‏گویند که این آخوند، که از او کاری نمی‏آید، مسجد می‏روید چه کنید؟ خودمان می‏رویم فلان جا نماز می‏خوانیم. نماز نمی‏خواهند بخوانند، می‏خواهند نماز را بشکنند. نماز می‏خوانند؛ با این نمازهایی که در مسجدها می‏روند و نمی‏گذارند که مسلمانها نماز درست خودشان را بخوانند؟ با این نمازها می‏خواهند نماز را بشکنند.
اینها از مسجد می‏ترسند. من تکلیفم را باید ادا کنم، به شما بگویم. شما دانشگاهیها، شما دانشجوها، همه‏تان مساجد را بروید پر کنید. سنگر است اینجا. سنگرها را باید پر کرد. «محراب» به آن می‏گویند؛ یعنی، آنجایی که حرب از آن شروع می‏شود؛ محل حرب. امروز از همۀ روزها برای ما ـ یعنی، «امروز» مقصود این وقت است، این عصر است ـ از همۀ وقت برای ما حسّاستر است؛ برای اینکه همه چیز درست شده است و شیطانها از اطراف می‏خواهند حالا که همه چیز درست شده و مأیوس شدند، نگذارند اجرا بشود کارها؛ باز تهیه ببینند، ولو ده سال دیگر، ولو برای ده سال دیگر تهیه ببینند؛ برای اینکه، مسجدها را هی کم‏کم هی خالی کنند و آخوند[ها]مسجد را کنار بگذارند و یک کسی[را]که وضو ندارد و به هیچ چیز هم معلوم نیست اعتقاد داشته باشد، بیاورند آنجا پهلوی آخوند و نگذارند این نمازش را بخواند و خالی کنند این سنگرها را و بعد از خالی کردن این سنگرها، حمله کنند. این دژهای محکم را محکم نگاه دارید. نگویید که ما انقلاب کردیم، حالا باید هی فریاد بزنیم! خیر، نماز بخوانید از همۀ فریادها بالاتر
است.
اجتماع کنید. نمازهای جمعه را با شکوه به جا بیاورید و نمازهای غیر جمعه را هم، که شیطانها از نماز می‏ترسند، از مسجد می‏ترسند. و این دانشجوها و دانشگاهیها و معمّمین و علما و روحانیون و همۀ این قشرهایی که مغز متفکر هستند، با هم ائتلافشان را زیاد کنند و متوجه باشند به اینکه می‏خواهند این ائتلاف را بشکنند. اگر آمدند تو دانشگاه و گفتند ما با دانشگاهیها کار نداریم، اما آخوند بازی‏اش درست نکنید و رفتند توی مدرسه‏ها گفتند ما با علما که کار نداریم، لکن این دانشگاهیها را راه ندهید با خودتان، بدانید که این حیله‏ای است برای اینکه شما را از هم جدا کنند و راه را برای خودشان باز کنند. بیدار باشید. متوجه باشید. امروز همۀ چشمها به شما دوخته شده است. اینهایی که، هیأتهایی که از خارج آمدند، بعضی‏شان گفتند: ملتها اطلاع ندارند از اوضاع ایران؛ برای اینکه همۀ رسانه‏های گروهی دست دشمن ماست و مع الأسف، در داخل ما هم اینقدر مجله است، اینقدر روزنامه است، و نه اینکه یک روزنامه‏ای که برای خودش یک تیراژی دارد، نخیر هیچ تیراژی هم ندارد، اما درست می‏کنند و می‏روند و می‏آیند؛ چنانچه کتابهایی که با کامیون از شوروی حمل می‏شود، دَم دانشگاهها می‏ریزند. بیدار باشید که شما را اغفال نکنند اینها. از شما صدمه دیدند اینها. آسیب دیده‏اند از شما، می‏خواهند تلافی کنند. نگذارید دست اینها باز بشود. نگذارید اینها رشد بکنند.
  
اسلامی نبودن دانشگاه سبب خونریزیهای رژیم
اجتماعاتتان را حفظ بکنید. مساجدتان را محکم نگاه دارید. دانشگاه را باید تغییر و تبدیل بدهید. متحول بشود به یک دانشگاهی که برای خودمان باشد. اگر ما دانشگاهمان برای خودمان بود، از اول این دانشگاه، دانشگاه برای خودمان بود. اسمش را «دانشگاه ملّی» گذاشتند، اما ابداً از ملت اسلام هیچ حرفی توی آن نیست. اگر ما یک دانشگاه اسلامی داشتیم، اگر یک دانشگاهی که به درد بخورد داشتیم، ما دیگر اینقدر خونریزی نمی‏کردیم. در ایران اینقدر خون جوانهای ما ریخته نمی‏شد. این برای این بود که ما دانشگاه نداشتیم. از دانشگاه هر که بیرون آمده بود، یک پستی می‏گرفت و به مردم زور
می‏گفت، هر که بیرون می‏آمد برای دیگران خدمتگزار بود. وقتی که آن رأس باطل شد و غلط شد تا آخر غلط می‏شود. وقتی آن نوکر اول حسابش را با بالاییها درست کرد، دیگر[ان]همه را می‏چاپند. کدخدا را می‏بینند و ده را می‏چاپند. بی‏خود بود که آن سلطنت عثمانی را با آنکه آنها هم خراب بودند، لکن مع‏ذلک، یک قدرت بزرگی بود، بعد از جنگ عمومی آن را تکه‏تکه کردند، هر جایش را دادند به یکی از نوکرهای خودشان. الآن هم عراق دست یک نوکر[2]است و مصر هم دست یک نوکر[3]است و نمی‏دانم کجا هم هی نوکرهای خودشان را گذاشته‏اند، و یک دیکتاتور گذاشته‏اند بالای سر ملت و ملت را خفه کردند.
بترسید از آن روزی که باز یک دیکتاتور را بیاورند و بالای سر شما بگذارند و من امیدوارم که نشود یک همچو روزی. باید ما غفلت نکنیم. هیچ اینطور نباشد که ما هی غرور پیدا بکنیم که نه دیگر کسی به ما کاری نمی‏تواند بکند. البته محاصرۀ اقتصادی را خیلی ازش نترسید و دخالت نظامی هم ازش، اینها را نترسید. یک غلطی کرد و حالا شاید پشیمان هم باشد. اما از این وسوسه‏ها بترسید. از این شیاطینی که توی جمعیتها می‏آیند و بیخ گوشها وسوسه می‏کنند، از اینها بترسید. از اینها که می‏آیند بیخ گوش شما می‏گویند که جمهوری اسلامی هم مثل زمان رژیم سابق، از اینها بترسید. رژیم سابق، شما می‏توانستید اینجا بنشینید؟ می‏توانستید این اجتماع را بکنید؟ از اینها که می‏گویند هیچ نشده، بترسید. از اینهایی که خرمنها را آتش می‏زنند و می‏گویند ما برای خلق خدمتگزاریم، بترسید. از اینها بترسید. اینها افتاده‏اند توی جمعیت و می‏خواهند وسوسه کنند و شما را منحرف کنند از راه راست. خداوند شما را به همین صراط مستقیم راهبر باشد و هدایت کند و ما همه را هدایت کند به راه مستقیم و از چپ و راست منحرف کند.
والسلام علیکم و رحمة‏اللّه‏ و برکاته
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد