احکام شکّ
شکّ یا در اصل نماز است و یا در اجزاى آن و یا در رکعت هاى آن:
مسأله 1 ـ کسى که در نماز شک کند به این صورت که نداند نماز را خوانده است یا نه، چنانچه شکّش بعد از گذشتن وقت نماز باشد به شک اعتنا نمى کند و بنا را بر خواندن نماز مى گذارد. و اگر قبل از گذشتن وقت باشد، نماز را مى خواند. و ظن (گمان) به خواندن و نخواندن نماز در اینجا در حکم شک است.
مسأله 2 ـ اگر بداند که نماز عصر را خوانده است و نداند که آیا نماز ظهر را هم خوانده یا نه، احتیاط (واجب) بلکه اقوى آن است که خواندن نماز ظهر واجب است، حتى در جایى که از وقت به جز مقدار مخصوص به نماز عصر باقى نمانده باشد. البته اگر از وقت، به جز این مقدار (وقت خاص نماز عصر) باقى نباشد و بداند که نماز عصر را نخوانده است و نسبت به خواندن نماز ظهر در شک باشد، باید نماز عصر را بخواند و به شک در نماز ظهر اعتنا نکند (و بنا را بر خواندن نماز ظهر بگذارد) ولى اگر در همین صورت، در خواندن نماز عصر شک داشته باشد، باید نماز عصر را (در همین وقت خاص خودش) بخواند و احتیاط (واجب) آن است که نماز ظهر را قضا نماید. وهمچنین است حکم این صورى که گذشت نسبت به نماز مغرب و عشا.
مسأله 3 ـ اگر شک کند که وقت باقى مانده است یا نه، حکم به بقاى وقت مى شود.
مسأله 4 ـ اگر در اثناى نماز عصر شک کند که آیا نماز ظهر را خوانده است یا نه، چنانچه در وقت خاص عصر است، بنا را بر خواندن نماز ظهر مى گذارد و اگر در وقت مشترک (بین نماز ظهر و عصر) باشد، بنا را بر نخواندن نماز ظهر مى گذارد و از
نیّت نماز عصر به نماز ظهر عدول مى کند.
مسأله 5 ـ اگر بداند که یکى از دو نماز ظهر و عصر را خوانده است ولکن نمى داند که مشخّصاً کدام یک از آن ها را خوانده، اگر در وقت خاص عصر باشد، نماز عصر را مى خواند و بنابر احتیاط نماز ظهر را قضا مى نماید و اگر در وقت مشترک باشد، یک نماز چهار رکعتى به قصد ما فى الذمّه مى خواند. و اگر بداند که یکى از دو نماز مغرب و عشا را خوانده است، چنانچه در وقت خاص عشا باشد، نماز عشا را مى خواند و احتیاطاً نماز مغرب را قضا مى نماید و اگر در وقت مشترک باشد، هر دو را مى خواند.
مسأله 6 ـ در صورتى به شک در نماز بعد از گذشتن وقت نباید اعتنا کند و بنا را بر انجام آن بگذارد که شک او بعد از گذشتن وقت پیدا شود، بنا بر این اگر کسى در اثناى وقت در خواندن نماز شک نماید و فراموش کند که نماز را بخواند تا این که وقت بگذرد، قضاى نماز واجب است.
مسأله 7 ـ اگر در خواندن نماز شک کند و معتقد باشد که شکش بعد از وقت است، سپس بعد از وقت معلوم شود که شک او در اثناى وقت بوده است، باید نماز را قضا کند، برخلاف عکس آن، به این که در حال شک در خواندن نماز، معتقد باشد که وقت باقى است و عمداً یا سهواً نماز را نخواند، سپس معلوم شود که شک او در خارج از وقت بوده است، که قضا بر او واجب نیست.
مسأله 8 ـ حکم کثیر الشک (کسى که در خواندن و نخواندن نماز زیاد شک مى کند) مانند حکم غیر او است، پس تفصیل بین این که شک او در وقت باشد یا خارج از وقت، در بارۀ کثیر الشک هم جارى است. اما شخص وسواسى، ظاهر این است که نباید به شک اعتنا کند هر چند که در وقت باشد.
حکم شک در افعال نماز
مسأله 1 ـ کسى که در یکى از افعال نماز شک کند، چنانچه این شک قبل از داخل شدن در فعل دیگرى باشد که باید آن را بعد از آن فعل مشکوک انجام داد، واجب است آن
فعل مشکوک را به جا آورد، مانند این که شک کند در تکبیرة الاحرام قبل از آن که در قرائت، حتى در «اَعُوذُ بِالله ِ مِنَ الشَیْطانِ الرَّجیم» داخل شود، یا در خواندن حمد قبل از آن که وارد خواندن سوره شود، یا در قرائت سوره قبل از آن که به رکوع برود، یا در به جا آوردن رکوع قبل از خم شدن براى سجده، یا در سجده قبل از ایستادن یا قبل از داخل شدن در تشهّد. و چنانچه این شک بعد از دخول در فعلى باشد که باید پس از مشکوک انجام بگیرد ـ هرچند آن کار بعدى مستحب باشد ـ به شک اعتنا نمى نماید و بنا مى گذارد که آن را انجام داده است، بدون آن که فرقى بین دو رکعت اول نماز و دو رکعت آخر نماز باشد، بنا بر این اعتنا نمى کند به شک در خواندن فاتحه در حالى که قرائت سوره را شروع کرده و در خواندن سوره در حالى که به قنوت مشغول شده و در انجام رکوع یا قیام بعد از رکوع در حالى که مشغول رفتن به طرف سجده است و در انجام سجده در حالى که ایستاده یا مشغول تشهد است، و در تشهد در حالى که ایستاده است، بلکه و در حالى که شروع به ایستادن نموده است بنابر اقوى، ولى اگر در حال برخاستن براى قیام در انجام سجده شک کند، باید سجده را به جا آورد.
مسأله 2 ـ در بنا گذاشتن بر انجام مشکوک و اعتنا نکردن به شک بعد از آن که در غیر آن داخل شد، فرقى نیست که آن غیر از جزءهاى مستقل باشد، مانند مثال هاى گذشته (مثلاً سوره نسبت به حمد) و یا از جزءهاى غیر مستقل، مثل این که نسبت به خواندن اول سوره، وقتى که در آخر سوره است، شک کند، یا نسبت به اول آیه، وقتى که در آخر آیه است بلکه نسبت به اول کلمه، وقتى که در آخر کلمه است (که در همۀ این موارد به شک خود اعتنا نمى کند) اگرچه احتیاط (مستحب) آن است که (در موارد غیر مستقل) آن مشکوک را به قصد تقرب مطلق (نه به قصد جزء بودن) به جا آورد.
مسأله 3 ـ اگر در این که آنچه را که انجام داده، صحیح بوده است یا فاسد، شک نماید ـ نه آن که در اصل انجام آن شک داشته باشد ـ به شک خود اعتنا نمى کند، اگرچه در محل آن باشد، هر چند که در این صورت، احتیاط به اعاده کردن قرائت و ذکر به قصد قربت (نه جزئیت) و در مورد رکن به این که نماز را تمام کند و سپس آن را اعاده نماید، مطلوب است.
مسأله 4 ـ اگر در سلام نماز شک کند بعد از آن که داخل چیزى شده باشد که مترتب بر فارغ شدن از نماز است ـ مثل تعقیب و مانند آن ـ یا در بعضى از کارهایى که منافات با نماز دارد و مانند این ها از امورى که نمازگزار جز بعد از فراغ از نماز به آن ها نمى پردازد، اعتنا (به شک) نمى کند. چنان که اگر مأموم در گفتن تکبیرة الاحرام شک کند و به کارى که مترتب بر تکبیرة الاحرام است ـ ولو این که به مانند سکوتى که در نماز جماعت مستحب است و مانندآن ـ مشغول شده باشد، به شک خود اعتنا نمى نماید.
مسأله 5 ـ چیزى که در محل (آن چیز) در انجام آن شک کند و آن را انجام دهد، سپس متوجّه شود که آن را به جا آورده بوده است، نماز را باطل نمى کند، مگر آن که رکن باشد. چنان که اگر آن را انجام ندهد و از محل آن گذشته باشد، سپس معلوم شود که آن را به جا نیاورده بوده است نمازش باطل نمى باشد، به شرط آن که رکن نباشد و جبران آن هم ممکن نباشد به این که داخل رکن دیگرى شده باشد و اگر جبران آن ممکن باشد، باید آن را جبران نماید، اگرچه رکن نباشد.
مسأله 6 ـ اگر در حال انجام دادن کارى از کارهاى نماز شک کند که در بعضى کارهاى قبلى شک کرده یا نه، به شک خود اعتنا نمى کند و همچنین است اگر در آن حال شک کند که چنین سهوى کرده است یا نه(یعنى شک کند که در کارهاى قبلى سهوى کرده یا نکرده). البته اگر شک کند که سهوى انجام داده یا نه در حالى که در محل جبران مشکوک است (و از محل آن نگذشته) باید آن را به جا آورد.
حکم شک در عدد رکعت هاى نماز واجب
مسأله 1 ـ براى شک مزبور (شک در رکعات نماز) به مجرد پیدا شدنش حکمى نیست اگر بعداً برطرف شود، ولى اگر شک باقى بماند(و برطرف نشود)، چنین شکى نماز دو رکعتى و سه رکعتى و دو رکعت اول نمازهاى واجب چهار رکعتى را باطل مى کند و در بعضى از صورت هاى نمازهاى چهار رکعتى نماز را باطل نمى کند، بلکه براى آن علاج و چاره است، مشروط بر آن که دو رکعت اول نماز را احراز نموده (و علم به انجام آن داشته) باشد و این احراز به سر برداشتن از سجدۀ آخر (رکعت دوم) حاصل مى شود و اما اگر ذکر
واجب را در سجده تمام کرده باشد، احتیاط (مستحب) آن است که (مانند کسى که سر از سجده برداشته) بنا بگذارد و به شک خود عمل نماید، سپس اعاده کند، اگرچه بنابر اقوى (فقط) اعادۀ نماز لازم است و این شک نماز را باطل مى کند.
صورت اول: شک بین دو و سه بعد از تمام کردن دو سجده، که بنا را بر سه مى گذارد و رکعت چهارم را به جا مى آورد و نمازش را تمام مى کند، سپس با یک رکعت نماز ایستاده یا دو رکعت نماز نشسته احتیاط مى کند (نماز احتیاط مى خواند) و احتیاط بهتر آن است که بین هر دو صورت نماز احتیاط جمع کند در حالى که صورت یک رکعتى ایستاده نماز احتیاط بر صورت دو رکعتى نشسته مقدم شود و سپس نماز را از نو بخواند.
صورت دوم: شک بین سه و چهار در هر جاى نماز باشد، که بنا را بر چهار رکعت مى گذارد و حکم آن مانند صورت سابق (اول) است، حتى در نماز احتیاط، جز در جلو انداختن یک رکعت (نماز احتیاط) ایستاده (که در این صورت تقدیم نماز احتیاط ایستاده بر نماز احتیاط نشسته اولویت ندارد).
صورت سوم: شک بین دو و چهار بعد از تمام کردن دو سجده، که باید بنا را بر چهار بگذارد و نمازش را تمام کند، سپس با خواندن دو رکعت نماز ایستاده احتیاط کند.
صورت چهارم: شک بین دو و سه و چهار بعد از تمام کردن دو سجده، که باید بنا را بر چهار بگذارد و نمازش را تمام کند، سپس با دو رکعت نماز ایستاده و دو رکعت نشسته احتیاط نماید و احتیاط (واجب)، بلکه اقوى آن است که دو رکعت ایستاده را جلو بیندازد.
صورت پنجم: شک بین چهار و پنج، و براى این شک دو صورت است: یکى از آن ها بعد از سر برداشتن از سجدۀ آخر است که بنا را بر چهار مى گذارد و تشهد و سلام مى گوید، سپس دو سجدۀ سهو به جا مى آورد. صورت دوم (شک) در حال قیام است، و این صورت، در شک بین سه و چهار در حال ایستادن ـ که نمى داند سه رکعت خوانده یا چهار رکعت که باید بنا را بر چهار رکعت بگذارد ـ داخل مى شود و بر او واجب است که قیام را به هم زند (وبنشیند) و تشهد و سلام بگوید و دو رکعت نماز (احتیاط) نشسته یا یک رکعت (نماز احتیاط) ایستاده بخواند. و مطلب در همه مواردى که باید قیام را رها کند، همین است؛ زیرا رها کردن قیام صورت شک را تغییر نمى دهد، بلکه نشستن و رها کردن
قیام ـ بعد از آن که بر این شک صدق مى کند که شک بین رکعات در حال قیام است ـ مقدمۀ سلام دادن نماز مى باشد (نه آن که باعث تغییر صورت شک از شک بین چهار و پنج به شک بین سه و چهار باشد).
صورت ششم: شک بین سه و پنج در حال ایستادن، و این شک داخل در شک بین دو و چهار مى باشد، پس باید بنشیند و نمازش را تمام کند و طبق شک (بین دو و چهار بعد از دو سجده) عمل نماید.
صورت هفتم: شک بین سه و چهار و پنج در حال ایستادن، و این شک به شک بین دو و سه و چهار بر مى گردد، بنا بر این باید بنشیند و نمازش را تمام کند و طبق وظیفه اى که در چنین شکّى دارد، عمل نماید.
صورت هشتم: شک بین پنج و شش در حال ایستادن، و این شک به شک بین چهار و پنج بر مى گردد، پس باید بنشیند و نمازش را تمام کند و دو بار، دو سجدۀ سهو به جا آورد؛ یک مرتبه واجب است براى خود این شک و یک مرتبه دیگر هم احتیاطاً براى زیاد شدن قیام، اگرچه واجب نبودن سجدۀ سهو دوم براى زیاد شدن قیام، خالى از قوّت نیست. و در چهار صورت آخر احتیاط (مستحب) آن است که علاوه بر آنچه که باید عمل نماید، نماز را از نو بخواند.
مسأله 2 ـ اگر بین سه و چهار یا بین سه و پنج، یا بین سه و چهار و پنج در حال ایستادن شک نماید و بداند که یک یا دو سجدۀ رکعتى که از آن بلند شده است را ترک کرده نمازش باطل است؛ زیرا شک او به شک بین دو و بیشتر، قبل از تمام کردن دو سجده بر مى گردد.
مسأله 3 ـ در شک هایى که تمام کردن دو سجده در آن ها معتبر است، اگر در تمام کردن دو سجده و تمام نکردن آن ها شک نماید، چنانچه در محل آن ـ یعنى در حال نشستن قبل از ایستادن یا تشهد ـ باشد نمازش باطل است و اگر بعد از گذشتن از محل آن باشد، مورد اشکال است و نباید احتیاط ترک شود، به این که بنا را بر آن (انجام دو سجده) بگذارد و به مقتضاى شک (در رکعات) عمل نماید، سپس نماز را اعاده کند.
مسأله 4 ـ شک در رکعات نماز در غیر صورى که ذکر شد، موجب باطل شدن نماز است؛ اگرچه طرف کمتر شک، چهار و بعد از تمام کردن هر دو سجده باشد، یا آن که شک بین چهار و کمتر و بیشتر از آن، بعد از تمام کردن دو سجده باشد، مانند شک بین سه و چهار و شش.
مسأله 5 ـ اگر بین دو و سه، شک نماید و به وظیفه اى که در این شک دارد عمل نماید و بعد از فارغ شدن از نماز احتیاط، شک کند که آیا شک سابق او قبل از تمام شدن دو سجده بود یا بعد از آن، بنا را بر صحّت مى گذارد و به شک خود اعتنا نمى کند. و اما اگر در اثناى نماز یا بعد از آن و قبل از خواندن نماز احتیاط یا در اثناى نماز احتیاط، چنین شکى برایش پیدا شود، احتیاط (واجب) آن است که بنا را بر آن بگذارد و به وظیفه اى که در این شک دارد، عمل نماید، سپس نماز را اعاده کند.
مسأله 6 ـ اگر بعد از فارغ شدن از نماز شک نماید که آیا شک او در نماز، موجب به جا آوردن یک رکعت (نماز احتیاط) بوده یا دو رکعت، احتیاط (واجب) آن است که هر دو را (هم یک رکعت و هم دو رکعت را) به جا آورد، سپس نماز را اعاده کند. و همچنین است اگر نداند که شک او کدام یک از شک هاى صحیح بوده است که باید بعد از عمل کردن به مقتضاى جمیع آن ها، نماز را اعاده نماید و این (عمل به وظیفۀ همه شک ها) با خواندن دو رکعت (نماز احتیاط) ایستاده و دو رکعت (نماز احتیاط) نشسته و سجدۀ سهو تحقق پیدا مى کند. و همچنین است اگر محتملات او منحصر به شک هاى صحیح نباشد، بلکه بعضى از صورت هاى شک هاى باطل را هم احتمال دهد که احتیاط (واجب) آن است که به وظیفۀ همۀ شک هاى صحیح عمل کند و سپس نماز را اعاده نماید.
مسأله 7 ـ اگر یکى از شک ها برایش پیدا شود و وظیفه اش را در آن نداند، چنانچه وقت وسعت نداشته باشد یا در این وقت توانایى یاد گرفتن نداشته باشد، در صورتى که یکى از احتمالات نسبت به وظیفه اش در چنین موردى، رجحان داشته باشد، باید به همان عمل نماید وگرنه به یکى از احتمالات عمل کرده و نمازش را تمام مى کند و در صورت وسیع بودن وقت، نمازش را احتیاطاً اعاده مى نماید، و اگر بعداً معلوم شود که برخلاف
واقع، وظیفه و عمل شک را انجام داده است، در صورتى که نماز را (قبلاً از باب احتیاط) در وقت نیاورده باشد، باید از نو بخواند. و اگر وقت وسیع باشد و بتواند در آن وقت یاد بگیرد، باید نماز را قطع کند و یاد بگیرد؛ اگرچه برایش جایز است، همان نماز را طبق بعضى از احتمالات تمام کند، سپس یاد بگیرد، پس اگر بعد از یاد گرفتن معلوم شود آنچه انجام داده موافق وظیفه بوده است، به همان اکتفا مى کند و اگر موافق آن نباشد باید اعاده نماید؛ اگرچه در همان صورت موافقت هم احتیاط (مستحب) آن است که اعاده کند.
مسأله 8 ـ اگر شک نمازگزار، بعد از فارغ شدن از نماز، به شک دیگرى تغییر یابد مانند این که بین دو و چهار شک نماید؛ و بعد از نماز، شکّش به سه و چهار تغییر نماید، یا در دو و سه و چهار شک نماید، سپس (بعد از نماز) به شک بین سه و چهار تغییر نماید، بعید نیست که در فرع اول و نظایر آن یک رکعت (نماز احتیاط) متصل به نماز لازم باشد، و در نظایر فرع دوم ـ یعنى، در مواردى که شک، بین سه احتمال بوده که یکى از آن ها از اطراف احتمال خارج شده است ـ عمل شک دوم لازم باشد، و این در صورتى است که شک او به شک دیگرى تغییر نکند که با وجود آن مى داند که نمازش کمبود دارد، مانند دو مثال گذشته، و اما اگر شک به چنین وضعى تغییر نماید، مثل این که شک بین دو و چهار نماید، سپس بعد از سلام نماز، شکش به دو و سه تغییر کند، که بدون تردید لازم است طبق وظیفه اى که در شکّ جدید دارد عمل نماید، زیرا معلوم مى شود نمازگزار هنوز در نماز است و سلام او بیجا بوده است، بنا بر این علاوه بر وظیفه اى که در شک دوم عمل مى نماید، باید براى سلام بیجا دو سجدۀ سهو نماید.
مسأله 9 ـ اگر بین دو و سه شک نماید و بنا را بر سه بگذارد، سپس بین سه ـ که بنا را بر آن گذاشته ـ و چهار شک نماید (یعنى نداند که آیا این رکعت سومى است که بنا را بر آن گذاشته و یا رکعت بعد از آن است که چهارم باشد) ظاهر این است که شکش به شک بین دو و سه و چهار تغییر یافته است، و باید طبق وظیفۀ این شک عمل نماید.
مسأله 10 ـ اگر بین دو و سه شک نماید و بنا را بر سه بگذارد و بعد از آن که رکعت چهارم را خواند، یقین کند که در وقت شک، رکعت سوم را نخوانده بوده است، ولى شک
کند که آیا در آن وقت یک رکعت خوانده بوده یا دو رکعت، این شک نسبت به وضع و حال فعلى او به شک بین دو و سه بر مى گردد که باید طبق وظیفۀ آن عمل نماید.
مسأله 11 ـ کسى که از ایستادن، ناتوان باشد و یکى از شک هاى صحیح برایش عارض شود، ظاهر آن است نماز احتیاط او که مى بایست ایستاده بخواند، مبدّل به نماز احتیاط نشسته مى شود و نماز احتیاط نشستۀ او که متعیّن بود، (و مى بایست حتماً نشسته بخواند) به حال خود باقى است، و نماز احتیاطى که مخیّر است ایستاده یا نشسته بخواند، متعیّن است که نشسته بخواند، پس در شک بین دو و سه یا سه و چهار، متعیّن (و لازم) است دو رکعت نماز احتیاط نشسته بخواند، و در شک بین دو و چهار باید عوض دو رکعت نماز احتیاط ایستاده، دو رکعت نشسته به جا آورد، و در شک بین دو و سه و چهار، بدل دو رکعت نماز احتیاط ایستاده، دو رکعت نشسته بخواند، سپس دو رکعت نشسته (دیگر) به جا آورد، که این دو رکعت نشسته وظیفه اش است، و باید دو رکعت نشسته اى را که بدل (از دو رکعت ایستاده) است، بر دو رکعت نشسته اى که وظیفه اش هست مقدم کند. و احتیاط بهتر آن است که در همۀ این ها بعد از این عمل، نماز را اعاده کند.
مسأله 12 ـ در شک هاى صحیح، قطع کردن نماز و از نو خواندن آن جایز نیست، بلکه واجب است طبق وظیفۀ کسى که شک دارد عمل نماید. البته اگر نماز را باطل کند، واجب است که نماز را از نو بخواند و نمازش صحیح است؛ اگرچه به خاطر باطل کردن نماز، گناه کرده است.
مسأله 13 ـ در شک هاى باطل اگر از شکش غفلت نماید و نمازش را تمام کند، سپس معلوم شود که نمازش طبق واقع بوده است، در این که نمازش صحیح است یا نه دو وجه است: وجه بهتر، صحیح بودن نماز است در صورتى که شک در غیر رکعت اول و دوم باشد و اما در مورد شک در رکعت اول و دوم، احتیاط (واجب) اعادۀ نماز است.
مسأله 14 ـ اگر مسافر در یکى از مکان هاى تخییر باشد و نیّت قصر نماید و در رکعات نمازش شک کند، بعید نیست که لازم باشد طبق وظیفه اش در شک عمل نماید و بدون آن که نیازى به عدول از نیّت (قصر به تمام) داشته باشد، چاره جویى کند، لکن سزاوار
نیست که احتیاط را ترک نماید به این که بعد از عدول از نیّت (قصر به تمام)، عمل به وظیفۀ شک نماید و نماز را اعاده کند.
مسأله 15 ـ اگر در حالى که بعد از دو سجده نشسته است، بین دو و سه شک کند و بداند که در این نماز، تشهد نخوانده است، بنابر اقوى باید بعد از بنا گذاشتن بر سه، نمازش را ادامه دهد و بعد از نماز، تشهد را قضا نماید. و همچنین اگر در حالى که ایستاده، بین سه و چهار شک کند و بداند که تشهد نخوانده است، باید بنا را بر چهار بگذارد و نماز را ادامه دهد و بعد از نماز، تشهد را قضا نماید.
حکم شک هایى که اعتبار ندارد
این شک ها در چند مورد است که از آن جمله است: شک در چیزى بعد از گذشتن محل آن و شرحش قبلاً گذشت.
و از آن جمله است: شک در چیزى بعد از گذشتن وقت آن و شرح این نیز گذشت.
و از آن جمله است: شک بعد از فارغ شدن از نماز ـ چه شک به شروط نماز تعلّق گیرد، یا به اجزاى نماز و یا به رکعت هاى نماز ـ به شرطى که یکى از دو طرف شک، صحّت نماز باشد. بنا بر این اگر در نماز چهار رکعتى شک کند که آیا سه رکعت خوانده یا چهار رکعت یا پنج رکعت، و در نماز سه رکعتى شک کند که آیا سه رکعت خوانده یا چهار رکعت یا پنج رکعت، و در نماز دو رکعتى شک کند که آیا دو رکعت خوانده یا بیشتر و یا کمتر، باید در همۀ این ها بنا را بر طرف صحیح بگذارد، برخلاف آن جایى که در نماز چهار رکعتى بین سه و پنج و در سه رکعتى بین دو و چهار شک کند، که نمازش در نظایر این دو مثال باطل است.
و از آن جمله است:شک کثیر الشک (یعنى کسى که زیاد شک مى کند) چه در رکعات نماز باشد، یا در افعال آن و یا در شرایط آن، بنا بر این باید بنا بگذارد آنچه را که شک دارد به جا آورده است؛ اگرچه در محل آن باشد، مگر آن که (بنا گذاشتن بر انجام) موجب فساد باشد که باید بنا را بر عدم آن بگذارد. و اگر کسى در چیز خاصى از نماز یا در نماز
مخصوصى زیاد شک مى کند، این حکم (بى اعتبار بودن شک) اختصاص به همان مورد خاص یا نماز مخصوص دارد، پس اگر در غیر آن کار خاص شک نماید، باید طبق وظیفه اى که در شک (براى غیر کثیر الشک) هست، عمل نماید.
مسأله 1 ـ مرجع در تشخیص کثیر الشک بودن عرف است (که مردم بگویند زیاد شک مى کند) و بعید نیست کسى که سه نماز پشت سر هم را بدون شک نخواند، کثیر الشک شمرده شود. و در صدق کثیر الشک بودن شرط است که این شک ها در اثر عوارضى؛ همچون ترس یا خشم یا ناراحتى و مانند این ها از چیزهایى که حواس را پرت مى کند، نباشد.
مسأله 2 ـ اگر شک کند که آیا حالت کثیر الشک بودن به او دست داده یا نه، باید بنا را بر عدم آن بگذارد. و اگر شخص کثیر الشک در زوال این حالت شک نماید، باید بنا را بر بقاى این حالت بگذارد در صورتى که این شک در اثر امور خارجیّه پیدا شده باشد، ولى اگر در اثر شبهۀ مفهومیه (ندانستن مفهوم کثیر الشک) باشد باید طبق وظیفه اى که در شک (براى غیر کثیر الشک) هست عمل نماید.
مسأله 3 ـ براى کثیر الشک جایز نیست به شک خود اعتنا کند، بنا بر این اگر در به جا آوردن رکوع شک دارد و حال آن که در محل است، جایز نیست رکوع نماید و اگر رکوع کند نمازش باطل است. و (اگر در قرائت و ذکر شک نماید) احتیاط (واجب) آن است که قرائت و ذکر را حتى به قصد قربت براى رسیدن به واقع رجاءً هم نیاورد، بلکه جایز نبودن آن خالى از قوّت نیست.
و از آن جمله است:شک هر یک از امام ومأموم در رکعات نماز با (یقین داشتن و) حفظ دیگرى، بنا بر این هر یک از این ها که شک کند، باید به دیگرى رجوع نماید و جارى شدن این حکم نسبت به شک در افعال نماز هم خالى از وجه نیست. ولى کسى که گمان دارد، نباید به کسى که یقین دارد رجوع نماید، بلکه باید طبق گمان خود عمل نماید و بنابر اقوى کسى که شک دارد، باید به کسى که گمان دارد رجوع نماید. و اگر امام جماعت در شک باشد، و مأمومین داراى یقین ها و اعتقادهاى مختلف باشند، نباید امام به آن ها رجوع
کند. ولى اگر بعضى از مأمومین در شک و بعضى دیگر داراى یقین باشند، باید امام به مأمومى که صاحب یقین است رجوع نماید، بلکه بعد از آن که امام رجوع به مأموم نمود، در صورتى که براى امام گمان حاصل شود، مأمومى که شک دارد، باید به امام رجوع نماید. و اگر براى امام جماعت گمان حاصل نشود، بنابر اقوى مأمومى که شک دارد، نباید به امام رجوع کند و باید طبق وظیفه اى که در شک دارد، عمل نماید.
مسأله 4 ـ اگر براى هر یک از امام و مأموم شکى عارض شود، چنانچه شک هر دو یکى باشد، باید هر دو طبق وظیفه اى که در آن شک هست، عمل نمایند، چنان که اگر شک آن ها مختلف باشد و بین دو شک ارتباطى نباشد ـ مثل آن که یکى از آن ها بین دو و سه شک نماید و دیگرى بین چهار و پنج شک کند ـ مأموم قهراً نمازش فرادا مى شود و هر دو باید طبق وظیفه اى که در شکّشان هست عمل کنند. و اما اگر بین دو شک ارتباط و قدر مشترکى باشد، مانند آن که یکى از آن ها بین دو و سه شک نماید و دیگرى بین سه و چهار، باید در مثل این مورد هر دو بنا را بر قدر مشترک ـ مانند سه در مثال ـ بگذارند، زیرا مقتضاى رجوع کسى که شک دارد به کسى که رکعات نماز را حفظ کرده است همین است، براى آن که کسى که شک در دو و سه دارد، معتقد است که رکعت چهارم انجام نگرفته و نسبت به رکعت سوم شک دارد و کسى که در سه و چهار شک دارد به وجود رکعت سوم معتقد است و نسبت به رکعت چهارم شک دارد، پس اوّلى در تحقق رکعت سوم به دومى رجوع مى نماید و دومى در این که هنوز رکعت چهارمى در بین نیست به اولى رجوع مى کند و نتیجه این مى شود که هر دو بر رکعت سوم بنا بگذارند و احتیاط (مستحب) آن است که علاوه بر این، نماز اعاده شود، البته در تحقق احتیاط براى اوّلى (که بین دو و سه شک دارد) بنا را بر سه گذاشتن و خواندن نماز احتیاط کفایت مى کند. به شرط آن که شکش بعد از انجام هر دو سجده پیدا شده باشد.
و از آن جمله است: شک در رکعات نماز مستحبى چه یک رکعتى باشد مانند نماز وتر، یا دو رکعتى ـ که مخیّر است بنا را بر اقلّ یا اکثر بگذارد، و اوّلى افضل است. و اگر بنا گذاشتن بر اکثر، نماز را باطل مى کند باید بنا را بر اقلّ بگذارد. اما شک در افعال نماز مستحبى، مانند شک در افعال نماز واجب است که چنانچه در محل باشد باید آن را انجام دهد و اگر محل
آن گذشته باشد، اعتنا نکند. و قضاى سجدۀ فراموش شده و تشهد فراموش شده واجب نیست. و سجدۀ سهو در نماز مستحبى در اثر پیدا شدن موجبات آن واجب نیست.
مسأله 5 ـ نمازهاى مستحبى که کیفیت خاص یا سورۀ مخصوصى دارند ـ مثل نماز شب دفن میّت و نماز غفیله ـ در صورتى که فراموش کند آن را بدان کیفیت به جا آورد، چنانچه برگشتن و جبران آن ممکن باشد، باید برگردد و تدارک کند و اگر ممکن نباشد، باید اعاده نماید. البته اگر در نماز جعفر (طیّار) بعضى از تسبیحات را فراموش کند، در هر حالى از حالات نماز یادش آمد، آن را قضا مى کند و اگر بعد از نماز، یادش بیاید، به قصد رجاء به جا مى آورد.
حکم ظن (گمان) در کارها و رکعت هاى نماز
مسأله 1 ـ ظن (گمان) در عدد رکعت هاى نماز در هر حال، حتى ظنّى که به دو رکعت اول نمازهاى چهار رکعتى یا به نمازهاى دو رکعتى یا سه رکعتى تعلق بگیرد، مثل یقین است تا چه رسد به آن که ظن به رکعت سوم و چهارم نماز چهار رکعتى تعلّق گیرد، پس عمل بر طبق ظن واجب است، اگرچه قبل از ظن، شک داشته باشد، بنا بر این اگر ابتداءً شک نماید، سپس در آنچه که شک داشت، ظن پیدا کند، باید طبق آخرى (یعنى ظن) عمل کند. و همچنین اگر گمان او به شک یا شک او به شک دیگرى تبدیل شود، باید به آخرى عمل نماید، بنا بر این اگر در حالى که ایستاده بین سه و چهار شک کند و بنا را بر چهار بگذارد و بعد از آن که سر از سجده برداشت، مثلاً شک او به شک بین چهار و پنج تغییر نماید، باید طبق شک دوم عمل نماید و به همین منوال. و در موردى که ظن در نماز چهار رکعتى به غیر دو رکعت آخر تعلق گرفته باشد، احتیاط (مستحب) آن است که عمل به ظن کند، سپس اعاده نماید.
اما این که ظن در افعال نماز معتبر باشد، مورد اشکال است، پس در موردى که ظن با وظیفۀ شک مخالفت داشته باشد، نباید احتیاط ترک شود، مثل این که گمان کند که (چیزى را) انجام داده است و حال آن که در محل آن است، به این که مانند قرائت را (که رکن نیست و زیاد شدن آن بدون قصد جزئیت نماز را باطل نمى کند)با قصد تقرب مطلق به جا آورد
(و نیازى به اعاده ندارد) و مانند رکوع را (که رکن است و زیاد شدن آن بدون قصد جزئیت هم نماز را باطل مى کند) به جا آورد و پس از آن نماز را اعاده نماید و همچنین است اگر بعد از گذشتن از محل آن، گمان به نیاوردن آن پیدا کند و محل جبران و تدارک آن باقى مانده باشد، و اگر محل تدارک و جبران آن هم گذشته باشد، باید نمازش را تمام کند و در مثل رکوع (که رکن است و نقصان سهوى آن نیز نماز را باطل مى کند)، نماز را اعاده کند.
مسأله 2 ـ اگر مردّد شود حالتى که برایش حاصل شده ظن است یا شک ـ چنان که گاهى اتفاق مى افتد ـ مورد اشکال است، و باید احتیاط به وسیلۀ علاج را ترک نکند: اما در مورد رکعات (اگر این تردید در رکعات نماز باشد) باید طبق یکى از آن ها (گمان یا شک) عمل نماید و (سپس) نماز را اعاده کند، و احتیاط آن است که طبق شک عمل کند، سپس نماز را اعاده نماید، و اما در مورد افعال نماز (اگر این تردید در افعال نماز باشد)، مانند گذشته است (که در مسألۀ سابق گفته شد). البته اگر حالت سابق بر این تردید ظن یا شک باشد و شک کند که آن حالت به حالت دیگرى تغییر نموده، بعید نیست که بنا را بر آن حالت سابق بگذارد.
رکعت هاى (نماز) احتیاط
مسأله 1 ـ رکعت هاى (نماز) احتیاط واجب است، بنا بر این ترک آن ها و اعاده کردن اصل نماز جایز نیست. و واجب است بعد از فارغ شدن از نماز فوراً خوانده شود، چنان که فاصله انداختن چیزى که منافات با نماز دارد بین آن و نماز جایز نیست، پس اگر فاصله انداخت، احتیاط آن است که (نماز) احتیاط را بخواند و نماز را اعاده نماید، ولى اگر قبل از نماز احتیاط چیزى را که منافات با نماز دارد، انجام دهد، سپس معلوم شود که نمازش تمام و صحیح بوده است، اعادۀ نماز واجب نیست.
مسأله 2 ـ در نماز احتیاط باید نیّت کند و تکبیرة الاحرام بگوید و سورۀ حمد را بخواند ـ و احتیاط (واجب) آن است که سورۀ حمد و نیز «بسم الله الرحمن الرحیم» را آهسته بخواند ـ و رکوع و سجود و تشهد و سلام را به جا آورد و نماز احتیاط، قنوت ندارد، اگرچه دو رکعت باشد، چنان که سوره ندارد.
مسأله 3 ـ اگر رکنى از رکعت هاى (نماز) احتیاط را فراموش کند یا بر آن بیفزاید، نماز احتیاطش باطل است و نباید احتیاط را ترک کند؛ به این که نماز احتیاط را از نو بخواند، سپس نمازش را اعاده کند.
مسأله 4 ـ اگر قبل از شروع در نماز احتیاط، معلوم شود که احتیاجى به آن نیست، خواندن نماز احتیاط، واجب نیست. و اگر بعد از خواندن نماز احتیاط معلوم شود (که احتیاجى به آن نبوده است)، نماز مستحبى حساب مى شود، و اگر در اثناى نماز احتیاط متوجه شود، آن را به قصد نافله تمام مى کند، و احتیاط (مستحب) آن است که (در این صورت) اگر نماز احتیاطش یک رکعت ایستاده است، یک رکعت دیگر هم بر آن بیفزاید. و اگر بعد از فارغ شدن از نماز احتیاط معلوم شود که نمازش ناقص بوده است، چنانچه نقص آن به مقدار نماز احتیاطى بوده که خوانده است ـ مثل این که بین سه و چهار شک نماید و یک رکعت نماز احتیاط ایستاده بخواند و بعد از نماز احتیاط، متوجّه شود که نمازش سه رکعت بوده است ـ نمازش صحیح است، و احتیاط (مستحب) آن است که (نمازش را) از نو بخواند، البته این در جایى است که آنچه را (به عنوان وظیفۀ شک) انجام داده، مطابق یکى از دو طرف شکش که طرف نقص آن است باشد ـ مانند مثال مذکور ـ وگرنه در جایى که تنها آن مقدارى که انجام داده به اندازۀ نقص باشد (بدون این که عمل به وظیفۀ شک نموده باشد) جبران نماز با نماز احتیاط مورد اشکال است، مانند این که بین دو و چهار، شک نماید و بنا را بر چهار بگذارد و یک رکعت نماز احتیاط ایستاده اشتباهاً عوض دو رکعت بخواند، سپس معلوم شود که نمازش یک رکعت نقص داشته است، که احتیاط (واجب) در مثل این مورد، اعادۀ نماز است. و اگر نقص نماز بیشتر از نماز احتیاط باشد، مثل این که بین سه و چهار شک نماید و بنا را بر چهار بگذارد و نماز احتیاط بخواند، سپس معلوم شود که نقص نمازش دو رکعت بوده است، واجب است که نمازش را بعد از خواندن یک رکعت یا دو رکعت متّصل به آن اعاده نماید. و همچنین است اگر نقص نماز کمتر از نماز احتیاط باشد، مانند این که بین دو و چهار شک کند و بنا را بر چهار بگذارد و دو رکعت نماز احتیاط ایستاده بخواند، سپس معلوم شود که نمازش سه رکعت بوده است، که باید یک رکعت متّصل به آن بخواند، سپس نماز را اعاده کند. و اگر در اثناى نماز
احتیاط، نقص نمازش معلوم شود، بنابر اقوى به آنچه که شارع (مقدّس) جبران نقص نماز قرار داده است اکتفا مى شود اگرچه در مقدار و خصوصیات، مخالف نقص نمازش باشد تا چه رسد به این که موافق آن باشد، پس کسى که بین سه و چهار شک نماید و بنا را بر چهار بگذارد و شروع به دو رکعت نماز احتیاط نشسته نماید و معلوم شود که نمازش سه رکعت بوده است دو رکعت نماز احتیاط نشسته را تمام مى کند و به همان (هرچند که دو رکعت و نشسته خوانده چه رسد به آن که یک رکعت و ایستاده خوانده باشد) اکتفا مى نماید، لکن در هر حال مخصوصاً در صورت مخالفت نماز احتیاط با نقص نماز، سزاوار نیست که احتیاط به اعاده ترک شود. و اما در غیر موردى که شارع آن را جبران نقص قرار داده، مانند این که بین سه و چهار شک نماید و مشغول دو رکعت نماز احتیاط نشسته شود، سپس معلوم شود که نمازش دو رکعت بوده است، احتیاط (واجب) آن است که نماز احتیاط را قطع نماید و با دو رکعت متّصل، نمازش را جبران نماید، سپس نماز را اعاده کند. و اگر قبل از وارد شدن به نماز احتیاط، نقص نمازش معلوم شود، حکمش حکم کسى است که بدون عمد از رکعت هاى نمازش کم گذاشته که باید کمبود آن را همان طور که دانستى جبران نماید، بنا بر این نماز احتیاط کفایت نمى کند، بلکه لازم است نقص نماز را کامل کند و دو سجدۀ سهو را براى سلام بیجا، انجام دهد.
مسأله 5 ـ اگر در اصل خواندن نماز احتیاط شک نماید، چنانچه بعد از وقت باشد، به شکّش اعتنا نمى کند. و چنانچه در وقت باشد، اگر مشغول کار دیگرى نشده و چیزى را که منافات با نماز دارد انجام نداده و فاصلۀ زیادى هم پیدا نشده باشد، باید بنا را بر این بگذارد که نماز احتیاط را نخوانده است (و آن را بخواند) و با بودن یکى از سه چیز (کار دیگر، منافى نماز، فاصله زیاد) براى بنا گذاشتن بر خواندن آن وجهى است، ولکن احتیاط آن است که نماز احتیاط را بخواند، سپس نماز را اعاده کند.
مسأله 6 ـ اگر در کارى از کارهاى نماز احتیاط شک نماید، باید ـ مانند اصل نماز ـ در صورتى که در محل آن باشد، آن را به جا آورد، و اگر از محل آن گذشته باشد بنا را بر انجام آن بگذارد. و اگر در رکعت هاى نماز احتیاط شک نماید، اقوى وجوب بنا گذاشتن بر اکثر است، مگر آن که بنا گذاشتن بر اکثر موجب بطلان نماز شود که در این صورت باید بنا را بر
اقلّ بگذارد، لکن علاوه بر این، احتیاط (مستحب) آن است که نماز احتیاط را اعاده کند، سپس اصل نماز را اعاده نماید.
مسأله 7 ـ اگر نماز احتیاط را فراموش کند و به نماز دیگرى ـ چه مستحب باشد یا واجب ـ مشغول شود، واجب است آن را قطع نماید و نماز احتیاط را بخواند، خصوصاً اگر نماز دوم (که مشغول آن شده)، مترتّب بر نماز اولى باشد (مانند نماز عصر که مترتب بر نماز ظهر است) و علاوه بر این، احتیاط (مستحب) آن است که اصل نماز را اعاده کند، و این در جایى است که مشغول شدن به نماز دیگر به فوریت نماز احتیاط، ضررى نرساند وگرنه بعید نیست در صورتى که مترتّب بر نماز اول باشد به نماز اول عدول کند و احتیاط (مستحب) آن است که بعد از این هم، نماز را اعاده نماید. و در صورتى که نمازى را که مشغول شده، مترتّب بر نماز اول نباشد، واجب است از آن دست بردارد و اصل نماز را اعاده کند و احتیاط (مستحب) آن است که نماز احتیاط را بخواند، سپس اصل نماز را اعاده نماید.
حکم اجزاى فراموش شدۀ نماز
مسأله 1 ـ از اجزاى فراموش شدۀ نماز به غیر از سجده و تشهد قضا نمى شود، که قضاى تشهد (هم) بنابر احتیاط، واجب است. بنا بر این (در به جا آوردن سجده و تشهد) باید ـ در حالى که نیّت هم زمان با ابتداى آن ها باشد ـ نیّت کند که آن ها قضاى آنچه فراموش شده است مى باشند و باید بر آنچه که در حال نماز در آن ها واجب بود محافظت نماید، زیرا آن ها (سجده، تشهد) در شرایط و مبطلات، مانند خود نماز مى باشند، بلکه احتیاط (واجب) آن است که بین آن ها و نماز، چیزى که منافات با نماز دارد، فاصله نیندازد، که اگر چنین چیزى فاصله بیفتد باید آن ها را با شرایط، انجام داده و بنابر احتیاط (مستحب) نماز را اعاده نماید، خصوصاً اگر عمداً آن ها را ترک کرده (و بین آن ها و نماز فاصله انداخته) باشد اگرچه بنابر اقوى اعادۀ نماز واجب نیست. و اقوى آن است که قضاى اجزاى تشهد (در صورتى که اجزاى آن فراموش شود) واجب نیست حتى صلوات بر پیامبر و آل او صلى الله علیه و آله وسلم.
مسأله 2 ـ اگر چند سجده و تشهد را فراموش کند، باید به همان تعداد، آن ها را قضا نماید و لازم نیست (موقع قضا) مشخص کند (که مثلاً کدام سجده است) و همچنین ملاحظۀ ترتیب شرط نیست. البته اگر سجده و تشهد را با هم فراموش کند، احتیاط (واجب) آن است که هر یک از آن ها که قبلاً فوت شده، قضاى آن را مقدّم بدارد و اگر نداند که کدام یک از این ها جلوتر بوده است، باید احتیاطاً تکرار کند، پس قضاى آن را که قبل از دیگرى انجام داده، بعد از آن هم مى آورد (تا در قضاى آن ها ترتیب برقرار گردد).
مسأله 3 ـ در تشهّدى که قضا مى کند سلام واجب نیست، چنان که سجده اى که به عنوان قضا آورده مى شود، تشهد و سلام در آن واجب نیست. البته اگر تشهد فراموش شده، تشهد رکعت آخر باشد، احتیاط (مستحب) آن است که، فقط به قصد قربت مطلق بدون آن که نیّت ادا و قضا نماید به جا آورده شود و بعد از آن، سلام را بگوید، چنان که احتیاط آن است که دو سجدۀ سهو را به جا آورد. و اگر جزء فراموش شده، سجدۀ رکعت آخر باشد، احتیاط آن است که به همان قصدى که در تشهد گفته شد، آورده شود و تشهد و سلام و سجدۀ سهو را هم به جا آورد اگرچه اقوى آن است که این سجده، قضا است، و تشهد و سلام هم (که قبلاً انجام داده است) در جاى خودشان واقع شده و اعادۀ آن ها واجب نیست.
مسأله 4 ـ اگر (در نماز) اعتقاد پیدا کند که سجده یا تشهد را فراموش کرده و محل جبران آن ها (هم) گذشته باشد، سپس بعد از فارغ شدن از نماز، اعتقادش به شک تبدیل شود، احتیاط (مستحب) آن است که قضاى آن لازم باشد اگرچه اقوى آن است که واجب نیست.
مسأله 5 ـ اگر شک کند که آنچه فوت شده است، یک سجده است یا دو سجده از دو رکعت، باید بنا را بر اقلّ بگذارد.
مسأله 6 ـ اگر قضاى سجده یا تشهد را فراموش کند و بعد از آن که به نماز دیگرى وارد شد، یادش بیاید؛ در صورتى که این نماز، مستحبى باشد، باید آن را قطع نماید و اما اگر نماز واجب باشد، قطع آن اشکال دارد، خصوصاً اگر آنچه فراموش شده، تشهد باشد.
مسأله 7 ـ اگر قضاى یکى از آن دو (سجده یا تشهد) در نماز ظهر بر او واجب باشد و وقت نماز عصر تنگ شود، پس اگر طورى باشد که اگر قضاى آن را انجام دهد، نتواند ولو یک رکعت نماز عصر را در وقت بخواند، باید نماز عصر را مقدّم بدارد و قضاى آن جزء (تشهد یا سجده) را بعد از نماز عصر به جا آورد. و اگر (بعد از انجام قضاى آن) بتواند به یک رکعت نماز عصر در وقت برسد، بعید نیست که باز هم مقدّم داشتن نماز عصر واجب باشد. و اگر نماز احتیاطى براى نماز ظهر به گردنش باشد و وقت نماز عصر تنگ شود، چنانچه (بعد از خواندن نماز احتیاط) یک رکعت نماز عصر را مى تواند در وقت بخواند، باید نماز احتیاط را مقدم بدارد و گرنه باید نماز عصر را مقدم کرده و بعد از نماز عصر احتیاطاً هم نماز احتیاط را بخواند و هم نماز ظهر را اعاده نماید.
حکم سجدۀ سهو
مسأله 1 ـ سجدۀ سهو (در چند مورد) واجب مى شود: براى سخنى که نمازگزار سهواً بگوید، ولو به خاطر این که گمان کرده که از نماز بیرون آمده است. و براى فراموش کردن یک سجده، اگر محل جبران آن گذشته باشد. و براى سلام بیجا، و فراموش کردن تشهدى که محل تدارک آن گذشته باشد بنابر احتیاط (واجب) در این دو. و براى شک بین چهار و پنج. و احتیاط (مستحب) آن است که براى هر زیاده و کمى در نماز که در محل آن، یادش نیامده، سجدۀ سهو نماید، اگرچه بنابر اقوى براى غیر آنچه که ذکر شد، واجب نیست، بلکه واجب نبودن سجدۀ سهو در ایستادن (بیجا) در جاى نشستن، و یا بر عکس، (نشستن در جاى ایستادن) خالى از قوّت نیست، و لکن سزاوار نیست که احتیاط ترک شود. و براى سخن گفتن سهوى، اگرچه طول بکشد در صورتى که یک بار سخن گفتن حساب شود، فقط دو سجدۀ سهو است، ولى اگر چندین بار سخن بگوید مثل این که وسط سخن گفتن یادش بیاید (و حرف زدن را ترک کند)، سپس بعد از آن فراموش کند (که سر نماز است) و مشغول سخن گفتن شود، (در این صورت) سجدۀ سهو، متعدد مى شود.
مسأله 2 ـ اگر یک مرتبه سلام زیادى بگوید، ولو این که تمام صیغه هاى سلام باشد، باید براى سلام زیادى، یک بار دو سجدۀ سهو نماید و اگر سلام چند بار باشد، سجدۀ سهو
براى آن هم به همان تعداد است. و احتیاط (مستحب) تکرار سجدۀ سهو است براى هر سلامى (مثلاً اگر دو صیغۀ سلام را بیجا گفته، دو بار دو سجدۀ سهو انجام دهد) و همچنین است حال سجدۀ سهو در تسبیحات اربع.
مسأله 3 ـ اگر به گردن نمازگزار سجدۀ سهو و قضاى اجزاى فراموش شده و چند رکعت نماز احتیاط واجب باشد، باید سجدۀ سهو را از هر دوى آن ها تأخیر بیندازد و احتیاط (واجب) آن است که رکعت هاى نماز احتیاط را بر قضاى اجزاء، مقدم بدارد، بلکه وجوب این تقدیم خالى از رجحان نیست.
مسأله 4 ـ واجب است بعد از نماز فوراً سجدۀ سهو را به جا آورد و در صورتى که تأخیر بیندازد گناه کرده است، اگرچه نمازش صحیح است. و وجوب سجدۀ سهو و فوریّت آن به واسطۀ تأخیر انداختن آن از بین نمى رود، پس باید (باز هم) فوراً سجده نماید، چنان که اگر آن را مثلاً فراموش کند، تا یادش آمد، باید فوراً سجده نماید و اگر تأخیر بیندازد گناه کرده است.
مسأله 5 ـ در سجدۀ مذکور، هم زمان با اوّلین جزء مسمّاى سجده، نیّت واجب است. و تعیین سبب سجدۀ سهو ولو این که متعدد باشد، واجب نیست. چنان که بنابر اقوى، ترتیب در اسباب سجدۀ سهو، موجب وجوب ترتیب در سجدۀ سهو نمى گردد. و تکبیر در آن واجب نیست، اگرچه احوط (استحبابى) است. و احتیاط (مستحب) آن است که تمام آنچه در سجدۀ نماز واجب است، خصوصاً قرار دادن هفت موضعِ سجده بر زمین، در سجدۀ سهو مراعات شود، هرچند واجب نبودن چیزى که صدق مسمّاى سجده بر آن توقف ندارد، خالى از قوّت نیست، ولى در سجده نکردن بر پوشیدنى و خوردنى، احتیاط را ترک نکند و احتیاط (مستحب) آن است که در هر یک از دو سجدۀ سهو این ذکر مخصوص را بگوید: «بِسْمِ الله وَبالله وَصَلّى الله ُ عَلى مُحمَّدٍ وَ آلِ مُحمَّدٍ» یا بگوید: «بِسْمِ الله وَبالله اَللهمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ» یا بگوید: «بِسْمِ الله وَبالله اَلسَّلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا النَّبِىُّ وَرَحْمَةُ الله ِ وَبَرَکاتُهُ». و احتیاط (مستحب) آن است که ذکر اخیر را اختیار کند، لکن واجب نبودن ذکر خصوصاً ذکر مخصوص آن، خالى از قوّت نیست. و واجب است بعد از سجدۀ آخر (از دو سجدۀ
سهو) تشهد و سلام را بگوید، و آنچه که از تشهد واجب است همان تشهد متعارف در نماز است، و آنچه از سلام واجب است ، «السّلامُ عَلَیْکُمْ» مى باشد.
مسأله 6 ـ اگر در وجود سبب سجدۀ سهو شک نماید، بنا را بر عدم آن مى گذارد. و اگر بعد از آن که وجوب سجدۀ سهو را بداند، در به جا آوردن آن شک نماید، واجب است آن را به جا آورد. و اگر به وجود سبب سجدۀ سهو علم پیدا کند، ولى بین تعداد کمتر و بیشتر تردّد داشته باشد، بنا را بر کمتر مى گذارد. و اگر در انجام کارى از کارهاى سجده شک کند، چنانچه در محل است باید آن را بیاورد و اگر گذشته باشد اعتنا نمى کند. و اگر در این که دو سجده انجام داده یا یک سجده، شک نماید، باید بنا را بر اقلّ بگذارد، مگر آن که شک او بعد از وارد شدن در تشهد باشد. و اگر بداند که یک سجدۀ زیادى انجام داده یا بداند که یک سجده کم کرده است، باید اعاده کند.
مسائل متفرقه
مسأله 1 ـ اگر شک کند نمازى را که در دست دارد (مشغول خواندن آن است) نماز ظهر است یا نماز عصر، چنانچه نماز ظهر را خوانده باشد، نمازى که در دستش است باطل مى شود. و اگر نماز ظهر را نخوانده باشد یا در این که نماز ظهر را خوانده یا نه شک نماید، چنانچه نماز عصر را به جا نیاورده و در وقت مشترک بین آن ها باشد، باید به نماز ظهر عدول کند. و همچنین است (باید عدول به ظهر نماید) اگر در وقت خاص نماز عصر باشد، در صورتى که وقت براى این که بقیۀ نماز ظهر را بخواند و یک رکعت نماز عصر را در وقت بخواند، وسعت داشته باشد. و اگر وقت به این اندازه وسعت نداشته باشد، چنانچه به اندازۀ یک رکعت نماز عصر وسعت داشته باشد، باید نمازى را که در دست دارد رها کند و نماز عصر را بخواند و نماز ظهر را قضا نماید و در غیر این صورت (که وقت به اندازۀ خواندن یک رکعت نماز عصر هم نباشد) احتیاط (مستحب) آن است که همان نماز در دستش را به عنوان نماز عصر تمام کند و نماز ظهر و عصر را در خارج وقت قضا نماید، اگرچه جواز دست برداشتن از آن نماز، خالى از وجه نیست. و در این مسأله صورت هاى زیادى هست که چه بسا به سى و شش صورت برسد. و از آنچه که بیان شد،
حال جایى که شک کند این نمازى که در دست دارد مغرب است یا عشا، روشن مى شود، البته محل جایز بودن عدول در اینجا، آن جایى است که به رکوع رکعت چهارم نرفته باشد.
مسأله 2 ـ اگر بعد از نماز بداند که دو سجده را از دو رکعت به جا نیاورده، چه از دو رکعت اول باشد یا از دو رکعت آخر، نمازش صحیح است و باید آن ها را قضا نماید و دو بار دو سجدۀ سهو به جا آورد. و همچنین است اگر نداند آن ها از کدام یک از رکعات است ولى بداند که دو سجده از دو رکعت است (و از یک رکعت نیست تا نمازش باطل باشد). و همچنین است اگر در اثناى نماز، بعد از گذشتن محل جبران آن ها، چنین علمى پیدا کند.
مسأله 3 ـ اگر مثلاً در رکعت چهارم باشد و شک کند شک سابقش که بین دو و سه بود، قبل از تمام کردن دو سجده بوده یا بعد از آن، احتیاط (واجب) آن است که بین بناى بر آن و عمل به وظیفۀ شک و بین اعادۀ نماز جمع نماید و همچنین است اگر بعد از نماز شک کند.
مسأله 4 ـ اگر در رکعتى که مشغول خواندن آن است، شک نماید که این رکعت آخر نماز ظهر است یا این که نماز ظهر را تمام کرده و این رکعت اول نماز عصر است، چنانچه در وقت مشترک باشد، باید آن را آخر نماز ظهر قرار دهد و اگر در وقت اختصاصى نماز عصر باشد، بنابر اقوى باید بنا را بر خواندن نماز ظهر بگذارد و آنچه را که در دست دارد، در صورتى که وقت به اندازۀ درک یک رکعت نماز عصر وسعت داشته باشد، باید رها کرده و نماز عصر را بخواند و در صورتى که وقت براى یک رکعت هم وسعت نداشته باشد، احتیاط (مستحب) آن است که همان را به عنوان نماز عصر تمام کند و در خارج از وقت (هم) نماز عصر را قضا نماید، اگرچه جواز دست برداشتن از آن خالى از وجه نیست.
مسأله 5 ـ اگر در نماز عشا، بین سه و چهار شک نماید و متوجه شود که نماز مغرب را نخوانده است، نمازش باطل است، اگرچه احتیاط (مستحب) آن است که همان نماز را به عنوان عشا تمام کند و نماز احتیاط را بخواند و بعد از خواندن نماز مغرب، نماز عشا را اعاده نماید.
مسأله 6 ـ اگر در اثناى نماز عصر یادش بیاید که یک رکعت از نماز ظهر را نخوانده است، اقوى آن است که دست از نماز عصر بردارد و نماز ظهر را تمام کند، سپس نماز عصر را به جا آورد ـ بلکه اگر نماز عصر را تمام کند و پس از آن نماز ظهر را بخواند، داراى وجهى است ـ و احتیاط (مستحب) آن است که بعد از تمام کردن نماز ظهر نماز(عصر) را اعاده نماید و احتیاط بیشتر از آن این است که هر دو را اعاده کند. این در وقت مشترک است، و اما در وقت اختصاصى، تفصیلى است.
مسأله 7 ـ اگر دو نماز بخواند و بعد از آن یقین پیدا کند که مثلاً یک رکعت از یکى از دو نماز را نخوانده، ولى نداند که از کدام نماز است، چنانچه بعد از هر کدام از دو نماز، کارى که با نماز منافات دارد، انجام داده باشد و رکعت هاى دو نماز با هم مساوى نباشند، باید هر دو نماز را اعاده کند وگرنه (که تعداد رکعاتشان مساوى باشد) باید یک نماز به قصد «ما فى الذمّه» بخواند. و اگر بعد از نماز اول کارى که منافى با نماز است انجام داده باشد، ولى بعد از نماز دوم کارى که منافات دارد انجام نداده باشد، باید به اندازۀ احتمال نقص (مثلاً یک رکعت) بر نماز دوم بیفزاید، سپس نماز اول را اعاده کند. و اگر بعد از هیچ یک از دو نماز کارى که منافات دارد انجام نداده باشد، بعید نیست که بتواند به خواندن یک رکعت متصل به نماز دوم به قصد «ما فى الذمّه» (که از هر نمازى کم شده این رکعت براى همان باشد) اکتفا کند، لکن سزاوار نیست که احتیاط به اعاده ترک شود. این در وقت مشترک است و اما در وقت خاص نماز عصر، ظاهر این است که جایز است به خواندن یک رکعت متصل به نماز دوم به قصد نماز عصر اکتفا کند و اعادۀ نماز اول واجب نباشد.
مسأله 8 ـ اگر بین سه و دو شک کند، یا شک دیگرى که جزء شک هاى صحیح است برایش رخ دهد، سپس شک کند رکعتى که در دست دارد،(رکعت) آخر نماز است یا نماز احتیاط است، باید به قصد «ما فى الذمّه» آن را تمام کند، سپس نماز احتیاط را به جا آورد و اعادۀ نماز بر او واجب نیست. این در صورتى است که نماز احتیاط احتمالى یک رکعت باشد و اما اگر نماز احتیاط دو رکعت باشد، مثل شک بین دو و چهار، احتیاط (واجب) آن است که علاوه بر آن، نماز را اعاده نماید.
مسأله 9 ـ اگر در رکعتى که در دست دارد، شک نماید که رکعت چهارم مغرب است (که نماز مغرب را اشتباهاً چهار رکعت مى خواند) یا آن که سر سه رکعتى سلام داده و این رکعت اول نماز عشا است، چنانچه بعد از رکوع باشد، نمازش باطل است و واجب است نماز مغرب را اعاده کند. و اگر قبل از رکوع باشد، آن را از نماز مغرب قرار مى دهد و مى نشیند و تشهد مى خواند و سلام مى گوید و چیزى بر او نیست.
مسأله 10 ـ در حالى که بعد از تمام کردن دو سجده نشسته، اگر بین دو و سه شک نماید و بداند در این نماز تشهدى را نخوانده است بنا را بر سه مى گذارد و بعد از فارغ شدن از نماز، تشهد را قضا مى کند. و همچنین است اگر با این که مى داند تشهد را نخوانده است در حال قیام بین سه و چهار شک نماید.
مسأله 11 ـ اگر در این که بعد از رکوع رکعت سوم نماز است یا قبل از رکوع رکعت چهارم نماز شک نماید، ظاهر این است که نمازش باطل است. و اگر بر عکس آن باشد به این که شک نماید که قبل از رکوع رکعت سوم است یا بعد از رکوع رکعت چهارم باید بنا را بر چهار بگذارد و رکوع را انجام دهد، سپس وظیفۀ کسى را که شک (سه و چهار) کرده انجام دهد، لکن احتیاط (مستحب) آن است که نماز را هم اعاده کند.
مسأله 12 ـ اگر ایستاده است در حالى که در رکعت دوم نماز است و بداند که در این نماز دو رکوع به جا آورده است، ولکن نمى داند که آیا دو رکوع را در رکعت اول آورده یا یک رکوع را در رکعت اول و رکوع دیگر را در این رکعت انجام داده، ظاهراً نمازش باطل است.
مسأله 13 ـ اگر بعد از فارغ شدن از نماز بداند که دو سجده را به جا نیاورده است، و لکن نداند آن ها از یک رکعت بوده اند یا از دو رکعت، احتیاط (واجب) آن است که دو بار، سجده را قضا نماید و همچنین دو بار، سجدۀ سهو نماید، سپس نماز را اعاده کند. و همچنین است اگر در اثناى نماز باشد (وچنین علمى پیدا کند) و محل شکّى آن گذشته باشد، ولى اگر محل شکّى آن باقى باشد، اقوى آن است که هر دو سجده را بیاورد و چیزى بر او نیست.
مسأله 14 ـ اگر بعد از آن که مثلاً داخل سجدۀ دوم شد، بداند که یا قرائت را نخوانده و یا رکوع را به جا نیاورده، ظاهراً نمازش صحیح است. و همچنین است اگر این شک بعد از فارغ شدن از نمازش پیدا شود. و اگر در دو فرض (گذشته) شک کند که آیا سجدۀ رکعت قبل را ترک کرده یا رکوع همین رکعت را، بعد از آن که احتیاطاً نماز را تمام مى کند و سجده را قضا مى نماید و دو سجدۀ سهو را به جا مى آورد، اعادۀ نماز بر او واجب است.
مسأله 15 ـ اگر قبل از آن که به رکوع برود، بداند که یا دو سجده را از رکعت قبل ترک نموده یا قرائت (همین رکعت) را، چنانچه محل شکّى باقى باشد، اقوى آن است که به آوردن قرائت اکتفا کند. و همچنین است حکم هر علم اجمالى که مانند اینجا باشد. و اگر محل شکّى آن گذشته باشد در صورتى که محل جبران آن باقى باشد، لازم است برگردد و هر دو (هم دو سجده و هم قرائت) را جبران کند.
مسأله 16 ـ اگر بعد از آن که براى رکعت سوم ایستاد، بداند که تشهد را نخوانده و شک کند که آیا سجده را هم ترک کرده یا نه؟ اقوى آن است که به خواندن تشهد اکتفا کند.
مسأله 17 ـ اگر اجمالاً بداند که یکى از دو کار ـ سجده یا تشهد ـ را بدون آن که مشخص باشد به جا آورده و در دیگرى شک کند اگر شک بعد از آن باشد که داخل در قیام شده است، به شکّش اعتنا نمى کند و اگر در محل شکّى باشد ظاهر آن است که اکتفا به تشهد جایز است و چیزى بر او نیست.
مسأله 18 ـ اگر بداند که یا سجدۀ رکعت قبل را ترک کرده یا تشهد همین رکعت را، چنانچه نشسته باشد، باید تشهد را بخواند و نماز را تمام کند و چیزى بر او نیست. و اگر هنگامى که مشغول برخاستن است و یا در حالى که ایستاده است شک کند، اقوى آن است که جهت جبران تشهد، واجب است برگردد و نماز را تمام کند و (بعد از نماز) سجدۀ قضا و سجدۀ سهو به جا آورد. و همچنین است حال نظایر این مسأله مانند این که بداند یک سجده را یا از رکعت قبل و یا از همین رکعت ترک کرده است.
مسأله 19 ـ اگر در حالى که مثلاً در سجده یا بعد از سجدۀ رکعت دوم است، متوجه شود که یک سجده یا دو سجده از رکعت اول را ترک کرده و رکوع همین رکعت را هم
به جا نیاورده، باید یک سجده یا دو سجده را براى رکعت اول قرار دهد و (براى رکعت دوم) بایستد و قرائت بخواند و قنوت بگوید و نمازش را تمام کند و چیزى بر او نیست، و همچنین است حال نظیر این مسأله نسبت به بقیۀ رکعات نماز.
مسأله 20 ـ اگر نماز ظهر و عصر را بخواند و قبل از آن که سلام نماز عصر را بدهد، اجمالاً بداند: یا یک رکعت نماز ظهر را ترک کرده و این رکعتى را که در دست دارد، رکعت چهارم نماز عصر است و یا آن که نماز ظهرش تمام بوده و این رکعتى را که مشغول است، رکعت سوم نماز عصر است، باید بنا را بر تمام بودن نماز ظهر بگذارد و نسبت به نماز عصر بنا را بر اکثر (چهار رکعت) گذارد و نماز را تمام کرده و نماز احتیاط (شک سه و چهار) را بخواند. و احتمال دارد که اکتفا به خواندن یک رکعت متصل به آن به قصد «ما فى الذمّه» جایز باشد. و همچنین است حال در نماز مغرب و عشا.
مسأله 21 ـ اگر نماز ظهر و عصر را هشت رکعت و نماز مغرب و عشا را هفت رکعت بخواند، لکن نداند که آیا صحیح خوانده یا از یکى از دو نماز، یک رکعت را کم کرده و بر دیگرى که مقارن او است، افزوده است نمازهایش صحیح است و چیزى بر او نیست.
مسأله 22 ـ اگر با این که مى داند نماز ظهر و عصر را هشت رکعت خوانده، قبل از سلام نماز عصر شک کند در این که نماز ظهر را چهار رکعت خوانده که این رکعتى را که در دست دارد، رکعت چهارم نماز عصر باشد یا نماز ظهر را پنج رکعت خوانده است که رکعتى را که در دست دارد، رکعت سوم نماز عصر باشد، بنا را بر صحّت نماز ظهرش مى گذارد و نسبت به نماز عصر (که شک چهار و پنج دارد)بنا را بر چهار مى گذارد و به وظیفه اى که در این شک دارد، عمل مى نماید. و همچنین است حال در نماز مغرب و عشا، اگر با این که مى داند هفت رکعت خوانده است، قبل از سلام نماز عشا شک کند که آیا نماز مغرب را سه رکعتى سلام داده یا چهار رکعتى.
مسأله 23 ـ اگر بداند که نماز ظهر و عصر را نُه رکعت خوانده است و نداند که یک رکعت را بر نماز ظهر افزوده یا بر نماز عصر، چنانچه بعد از سلام نماز عصر باشد، واجب است که یک نماز چهار رکعتى به قصد «ما فى الذمّه» بخواند و اگر قبل از سلام باشد،
چنانچه قبل از تمام شدن دو سجده شک نماید، ظاهر این است که نماز دوم، محکوم به بطلان و نماز اولى صحیح است، و اگر بعد از تمام شدن دو سجده باشد، باید به نماز ظهر عدول کند و نماز را تمام نماید و چیزى بر او (نسبت به نماز ظهر) نیست.
مسأله 24 ـ اگر بداند که نماز مغرب و عشا را هشت رکعت خوانده است و نداند که یک رکعت را بر نماز مغرب افزوده است یا بر نماز عشا، واجب است در هر حال، هر دو را اعاده کند، مگر آن که شک او قبل از تمام کردن هر دو سجده باشد که در این صورت، ظاهر آن است که نماز دوم محکوم به بطلان و نماز اوّلى صحیح است.
مسأله 25 ـ اگر نمازى را بخواند، پس از آن معتقد شود که آن نماز را نخوانده است و شروع به خواندن آن نماید و پیش از سلام متوجّه شود که قبلاً این نماز را خوانده بوده است، لکن بداند که یک رکعت را یا در نماز اوّلى زیاد کرده یا در نماز دومى، در چنین موردى مى تواند به نماز اول اکتفا کند و از نماز دوم دست بردارد.
مسأله 26 ـ اگر در تشهد شک نماید و حال آن که در محل شکّى آن ـ که واجب است آن را بیاورد ـ باشد، ولى غفلت کند و بایستد، دیگر شک او بعد از گذشتن از محل نیست، پس واجب است براى خواندن تشهد بنشیند. و اگر آنچه را که در آن شک دارد، رکوع باشد، ولى به سجده برود، باید برگردد و رکوع نماید و نماز را تمام کند و احتیاطاً نماز را اعاده کند و اگر بعد از وارد شدن به سجدۀ دوم یادش بیاید، نمازش باطل است. و اگر آنچه را که در آن شک دارد، غیر رکن باشد و بعد از آن که داخل رکن شود، یادش بیاید، نمازش صحیح است و باید در صورتى که (ترک این غیر رکن) موجب دو سجده سهو باشد، دو سجدۀ سهو به جا آورد.
مسأله 27 ـ اگر بداند چیزى را فراموش کرده و محل آن هنوز فوت نشده باشد و جبران آن بر او واجب گردد، سپس فراموش کند تا داخل رکن بعد از آن شود، پس از آن علمش به فراموشى به شک تبدیل شود، در صورتى که آن چیز رکن باشد حکم به صحت نماز و به واجب نبودن دو سجده در جایى که موجب آن باشد مى شود. و این در جایى است که علم او به فراموش کردن بعد از محل شکّى پیدا شود، ولى اگر در محل شکّى باشد، جاى
اشکال است، اگرچه (حکم مذکور) خالى از قرب نیست.
مسأله 28 ـ اگر بعد از سلام نماز و قبل از آن که عمداً یا سهواً چیزى را که با نماز منافات دارد انجام دهد، به نقصى در نماز یقین کند و شک کند که نقص نماز یک رکعت است یا دو رکعت، حکم شک بین دو و سه بر آن جارى مى شود، پس بنا را بر اکثر مى گذارد و یک رکعت مى خواند و نماز احتیاط به جا مى آورد و احتیاطاً براى سلام زیادى، دو سجدۀ سهو به جا مى آورد. وهمچنین است اگر یقین به نقصان یک رکعت داشته باشد و بعد از شروع در به جا آوردن آن رکعت، در نقصان یک رکعت دیگر شک نماید، بنا بر این اگر این وضع در نماز مغرب باشد، حکم به بطلان نماز مى شود.
مسأله 29 ـ اگر بعد از سلام نماز و قبل از آن که چیزى را که با نماز منافات دارد انجام دهد، یقین پیدا کند که نمازش یک رکعت کم دارد، سپس شک نماید که آیا آن را به جا آورده یا نه، بر او واجب است که یک رکعت متّصل بخواند و اگر این شک قبل از سلام باشد، ظاهر آن است که حکم شک (در رکعات، در اثناى نماز) را دارد، که باید در نماز چهار رکعتى بنا را بر اکثر بگذارد و در غیر نماز چهار رکعتى حکم به بطلان نماز مى شود.
مسأله 30 ـ اگر مى داند آنچه را که در دست دارد رکعت چهارم است، لکن نمى داند که رکعت چهارم واقعى نماز است یا رکعت چهارم بنائى (که بر اساس عمل به وظیفۀ شک بر آن بنا گذاشته) است ـ به این که قبلاً بین دو و سه شک نموده و بنا را بر سه گذاشته است (وادامه داده) و این رکعت چهارم است ـ بر او واجب است که نماز احتیاط را بخواند.
مسأله 31 ـ اگر بعد از ایستادن براى رکعت بعدى یقین کند که یک سجده یا دو سجده یا تشهد را ترک کرده است، سپس شک کند که آیا برگشته و آن را جبران نموده و سپس ایستاده است، یا آن که این ایستادن همان ایستادن اول است، ظاهر آن است که برگشتن و جبران نمودن واجب است. و اگر بعد از گذشتن محل در رکنى شک کند سپس از روى فراموشى آن را انجام دهد، ظاهر آن است که نمازش باطل است . و اگر در آنچه که زیاد کردن آن موجب دو سجدۀ سهو است، بعد از گذشتن محل آن شک نماید، سپس از روى فراموشى آن را انجام دهد، احتیاط آن است که دو سجدۀ سهو بر او واجب است.
مسأله 32 ـ اگر در تشهد باشد و یادش بیاید که رکوع را فراموش کرده وعلاوه بر این در دو سجده هم شک دارد، ظاهر این است که برگشتن براى جبران رکوع، سپس به جا آوردن دو سجده لازم باشد، چه قبلاً یادش آمده باشد که رکوع را فراموش کرده است و چه آن که شک در دو سجده، قبل از آن باشد (هر کدام مقدّم باشد، فرقى نیست) و احتیاط (واجب) آن است که نماز را هم اعاده نماید.
مسأله 33 ـ اگر مثلاً بین سه و چهار شک کند و بداند که بر فرض آن که رکعت سوم باشد، رکنى را ترک نموده یا چیزى را انجام داده که نمازش را باطل مى کند، ظاهر آن است که نمازش باطل است. و همچنین است اگر چنین علمى را بر فرض آن که رکعت چهارم باشد پیدا کند. و اگر بداند که بر فرض آن که رکعت سوم یا چهارم باشد، چیزى را که موجب دو سجدۀ سهو است انجام داده، یا چیزى را که موجب قضا است ترک نموده، چیزى بر او نیست.
مسأله 34 ـ اگر بعد از ایستادن یا وارد شدن به تشهد، بداند که یکى از دو سجده را فراموش نموده است و در دیگرى شک نماید، اقرب آن است که براى جبران سجدۀ فراموش شده، برگردد و نسبت به سجده اى که در آن شک دارد، قاعدۀ تجاوز جارى است، و همچنین است حال نظایر این مسأله.
مسأله 35 ـ اگر به سجدۀ رکعت دوم برود و در به جا آوردن رکوع همین رکعت و در دو سجدۀ رکعت اول شک نماید، باید بنا بگذارد که آن ها را به جا آورده است و بنا بر این اگر بین دو و سه بعد از تمام کردن هر دو سجده شک کند با این که در رکوع رکعتى که در دست دارد و در دو سجدۀ رکعت قبل شک داشته باشد، (این شک) از قبیل شک بین دو و سه بعد از تمام کردن دو سجده مى باشد، بنا بر این باید به وظیفه اى که در این شک هست عمل نماید و نمازش صحیح است، ولى اگر با شک مذکور (در دو و سه) بداند که آن دو (رکوع وسجده) را ترک نموده است، نمازش باطل است.
مسأله 36 ـ حکم کثیر الشک در اطراف علم اجمالى جارى نمى شود، پس اگر بداند که یکى از دو چیز را اجمالاً ترک کرده است، بر او واجب است مراعات این علم را بنماید،
اگرچه نسبت به هر یک از آن دو چیز، شک داشته باشد.
مسأله 37 ـ اگر بداند که یا سجده اى از رکعت اول را ترک کرده یا سجده اى را در رکعت دوم زیاد نموده است، چیزى بر او واجب نیست. و اگر بداند که یا یک سجده را ترک کرده و یا تشهد را، احتیاط (واجب) آن است که هر دو را قضا نماید و یک بار دو سجدۀ سهو بیاورد.
مسأله 38 ـ اگر مشغول تشهد باشد یا پس از فارغ شدن از تشهد شک کند در این که دو رکعت نماز خوانده است و در نتیجه تشهد در محل خود واقع شده یا آن که سه رکعت خوانده و تشهد در غیر محل خودش قرار گرفته، بر چنین کسى حکم شک بین دو و سه جارى مى شود و بر او دو سجدۀ سهو واجب نیست، اگرچه احتیاط (مستحب) آن است که دو سجدۀ سهو به جا آورد.
مسأله 39 ـ اگر کسى که مکلف است به چهار طرف نماز بخواند، نمازش را به جا آورد، سپس بعد از سلام نماز آخرى بداند که یکى از نمازها باطل بوده است، بنا را بر صحت نمازش مى گذارد وچیزى بر عهدۀ او نیست.
مسأله 40 ـ اگر قصد اقامت (مثلاً ده روز) کند و یک نماز چهار رکعتى تمام بخواند سپس از قصدش برگردد و نمازش را از روى غفلت و یا ندانستن مسأله به طور قصر بخواند و پس از آن علم پیدا کند که یکى از آن دو نماز باطل بوده است، باید بنا را بر صحت نماز چهار رکعتى بگذارد و نسبت به نمازهاى بعدى هم مکلف است که تمام بخواند.
نماز قضا
قضاى نمازهاى یومیه اى که در وقتشان فوت مى شود ـ غیر از نماز جمعه ـ واجب است؛ خواه فوت آن ها عمداً باشد یا سهواً یا از روى جهل (ندانستن مسأله) یا به خاطر خوابى که تمام وقت نماز را فرا مى گیرد و یا به خاطر غیر این ها. و همچنین است نمازى که به علت دارا نبودن شرطى یا جزئى که نیاوردن آن موجب بطلان نماز است، باطل شده باشد (که قضاى آن نیز واجب است). و قضاى نمازى را که بچه در زمان بچگى (زمان قبل
از بلوغ) و دیوانه در حال دیوانگى و بیهوش در صورتى که خودش خود را بیهوش نکرده باشد، به جا نیاورده واجب نیست و اگر کسى خودش را بیهوش کند (و در نتیجه، نماز ترک شود) بنابر احتیاط (واجب) باید قضا نماید و بر کافر اصلى که در حال کفر نمازها را نخوانده است (قضاى نماز)، واجب نیست، برخلاف کافر مرتد که بر او واجب است بعد از توبه، نمازهایى را که در حال ارتداد نخوانده قضا نماید و بنابر قول اصح (نماز خواندن) از او صحیح است؛ اگرچه ارتدادش فطرى باشد و بر زنى که در تمام وقت نماز، خون حیض و نفاس مى بیند (قضاى نماز) واجب نیست.
مسأله 1 ـ بر شخص مخالف، بعد از آن که بصیرت یافت (و مذهب اهل بیت را پذیرفت) قضاى نمازهایى را که نخوانده یا بر خلاف مذهب خود خوانده است واجب است، بر خلاف آنچه که مطابق مذهب خود خوانده باشد که بر او قضاى این نمازها واجب نیست، اگرچه نمازهایش طبق مذهب ما باطل باشد البته اگر در وقت نماز بصیرت پیدا کند (و مذهب اهل بیت را اختیار کند) بر او اداى نماز واجب است، بنا بر این اگر آن را نخواند یا ـ بر اساس مذهب حق ـ باطل به جا آورد، بر او واجب است قضا نماید.
مسأله 2 ـ اگر در وقت نماز بچه بالغ شود و دیوانه به عقل بیاید و بیهوش به هوش آید، بر آن ها واجب است نماز آن وقت را ادا کنند، اگرچه جز یک رکعت نماز با طهارت ـ ولو این که تیمّم باشدـ را درک نکنند و اگر نخوانند، قضاى آن نماز بر آن ها واجب است. و همچنین است زنى که خون حیض یا نفاس داشته و عذرش در وقت، برطرف شده است. چنان که اگر حالت دیوانگى یا بیهوشى یا حیض یا نفاس (بر شخص) عارض شود بعد از آن که از اول وقت نماز به مقدار وقت خواندن نماز شخص مختارـ که بر حسب حال آن ها ؛ در سفر باشند یا در حضر، وضو بگیرند یا تیمّم ، متفاوت است ـ بگذرد و نماز نخوانند، قضا بر آن ها واجب مى شود.
مسأله 3 ـ کسى که هیچ یک از دو طهور ـ آب و خاک ـ را ندارد، قضاى نماز بر او واجب است و بنابر اقوى اداى نماز از او ساقط است، لکن احتیاطاً ادا را (هم) به جا آورد و ترک این احتیاط سزاوار نیست.
مسأله 4 ـ قضاى نمازهاى واجب غیر یومیه واجب است ـ مگر نماز عید فطر و قربان و بعضى از صورت هاى نماز آیات (که گذشت) ـ حتى بنابر احتیاط (واجب) نمازى که نذر کرده در وقت معیّنى بخواند (که اگر در وقت خودش نخواند) قضایش واجب است.
مسأله 5 ـ جایز است قضاى نمازهاى واجب در هر وقت از شب و روز یا در سفر و حضر، خوانده شود. و در سفر باید قضاى نمازى که در حضر ترک شده است، تمام خوانده شود، چنان که در حضر، قضاى نمازى که در سفر ترک شده است، باید شکسته خوانده شود. و اگر در اول وقت نماز، حاضر بوده و در آخر آن مسافر، یا بر عکس آن، میزان (تمام یا شکسته بودن قضا) بنابر قول صحیح تر، زمانى است که نماز از او فوت شده (که آخر وقت باشد)، بنا بر این در صورت اول، باید نماز را شکسته و در صورت دوم، تمام قضا نماید، ولى ترک کردن احتیاط به این که جمع بخواند (هم شکسته و هم تمام) سزاوار نیست، و اگر نمازى که واجب است احتیاطاً جمع کند (هم تمام و هم شکسته بخواند) ترک شود، باید در قضاى آن هم احتیاط نماید.
مسأله 6 ـ اگر در مکان هاى تخییر (بین شکسته و تمام خواندن) نماز فوت شود، ظاهر آن است که اگر در همین مکان ها قضاى آن را مى خواند، مخیّر بین شکسته و تمام خواندن باشد و اگر قضا در غیر مکان هاى تخییر باشد، باید بنابر احتیاط (واجب) به صورت شکسته قضا نماید.
مسأله 7 ـ قضاى نمازهاى نافلۀ شبانه روزى، مستحب است، و ترک قضاى آن ها در صورتى که به خاطر جمع کردن دنیا، آن ها را ترک نموده، کراهت مؤکّد دارد. وکسى که نمى تواند آن ها را قضا نماید، براى او مستحب است که به مقدار توانایى اش صدقه بدهد و کمترین صدقه آن است که براى هر دو رکعت، یک مدّ (حدود ده سیر گندم مثلاً) صدقه بدهد و اگر نتوانست، براى هر چهار رکعت، یک مدّ صدقه بپردازد و اگر نتوانست، یک مدّ براى نمازهاى مستحبى شب و یک مدّ براى نمازهاى مستحبى روز صدقه بدهد.
مسأله 8 ـ اگر چند نماز از او فوت شود، چنانچه کیفیت فوت شدن و مقدّم و مؤخّر بودن آن ها را مى داند، احتیاط (مستحب) آن است که قضاى نمازى را که جلوتر فوت شده
بر قضاى نمازى که بعداً فوت شده، مقدّم نماید. و اما نمازهایى که در اداى آن ها، شرعاً ترتیب معتبر است، مانند نماز ظهر و عصر و نماز مغرب و عشا از یک روز، بنابر اقوى ترتیب در قضاى آن ها واجب است. و اگر چنانچه ترتیب ترک شدن نمازها را نمى داند، احتیاط (مستحب) آن است که در قضاى آن ها ترتیب را رعایت کند؛ اگرچه واجب نبودن ترتیب در این صورت خالى از قوّت نیست، بلکه واجب نبودن ترتیب در قضاى نمازها در هیچ صورتى مگر آن نمازى که در اداى آن ترتیب معتبر باشد، خالى از قوّت نیست.
مسأله 9 ـ اگر بداند یکى از نمازهاى پنجگانه به طور نامعیّن به گردنش است، کافى است که یک نماز صبح و یک نماز مغرب و یک چهار رکعتى به قصد «ما فى الذمّه» که مردّد بین نماز ظهر و عصر و عشا است بخواند و در بلند و آهسته خواندن این چهار رکعت مخیّر است. و اگر مسافر باشد، کافى است که یک نماز مغرب و دو رکعت مردّد بین چهار نماز (صبح، ظهر، عصر، عشا) بخواند. و اگر نداند که حاضر بوده است یا مسافر (و نمازش قضا شده) باید یک نماز مغرب و دو رکعت مردد بین چهار نماز (صبح، ظهر، عصر، عشا) و یک چهار رکعتى که مردّد بین سه نماز (ظهر، عصر، عشا) است بخواند. و اگر بداند که دو نماز از پنج نماز یک روز بر عهدۀ او است، باید یک نماز صبح، سپس یک نماز چهاررکعتى که مردّد بین نماز ظهر و عصر باشد و پس از آن یک نماز مغرب و سپس یک نماز چهار رکعتى که مردّد بین نماز عصر و عشا باشد بخواند و (در همین مورد) مى تواند یک نماز صبح، سپس یک چهار رکعتى که مردد بین نماز ظهر و عصر و عشا باشد و پس از آن یک نماز مغرب و پس از آن یک چهار رکعتى که مردّد بین نماز عصر و عشا است بخواند. و اگر بداند که این دو نماز (از یک روز) در مسافرت قضا شده، باید دو رکعت که مردّد بین چهار نماز (صبح، ظهر، عصر، عشا) است و یک نماز مغرب و دو رکعت که مردّد بین سه نماز غیر از اوّلى آن ها باشد بخواند. و مى تواند که دو رکعت مردّد بین نماز صبح و ظهر و عصر و یک نماز مغرب و دو رکعت که مردّد بین نماز ظهر و عصر و عشا باشد، به جا آورد. و اگر نداند که (این دو نماز) در سفر قضا شده یا در حضر، باید دو رکعت که مردّد بین چهار نماز باشد و یک نماز مغرب و دو رکعت که مردّد بین سه نماز غیر از نماز اوّلى آن ها باشد و یک نماز چهار رکعتى که مردّد بین نماز ظهر و عصر و عشا
است و یک چهار رکعتى که مردّد بین نماز عصر و عشا است بخواند. و اگر بداند که بر عهدۀ او سه نماز از پنج نماز (یک شبانه روز) است، در صورتى که در حضر باشد، باید پنج نماز را بخواند و اگر در سفر باشد، باید دو رکعت که مردّد بین نماز صبح و ظهر و عصر است و دو رکعت که مردّد بین نماز ظهر و عصر و عشا است و نماز مغرب و دو رکعت که مردّد بین نماز عصر و عشا است بخواند. و براى خلاص شدن از آنچه که به ذمّه اش آمده، راه هاى دیگرى هم تصور مى شود و معیار آن است که به آوردن تمام احتمالات (در نمازهاى قضا شده) یقین کند.
مسأله 10 ـ اگر بداند که نماز معیّنى مانند نماز صبح چند مرتبه فوت شده است، ولى تعداد آن ها را نداند، بنابر اقوى جایز است به آن تعدادى که یقین دارد اکتفا نماید، لکن احتیاط (مستحب) آن است که آن قدر تکرار کند که فارغ شدن ذمّه اش بر گمانش غلبه کند و احتیاط بیشتر و بهتر از آن، این است که آن قدر تکرار کند تا به فراغ ذمّه یقین کند، خصوصاً اگر قبلاً تعداد آن ها را مى دانسته و بعداً فراموش کرده باشد. و همچنین است حال در موردى که چند روزى از نمازهایش قضا شده، ولى تعداد روزها را نداند.
مسأله 11 ـ قضاى نماز، وجوب فورى ندارد، بلکه وقت آن ـ در صورتى که به سهل انگارى در اداى تکلیف و سبک شمردن آن کشانده نشود ـ مادام العمر وسعت دارد.
مسأله 12 ـ احتیاط آن است که صاحبان عذر، قضاى نماز را تا زمان برطرف شدن عذر تأخیر بیندازند، مگر آن که صاحب عذر بداند، عذرش تا آخر عمر باقى مى ماند یا از مرگ ناگهانى ـ به خاطر آشکار شدن نشانه هاى مرگ ـ بترسد. البته اگر از طهارت با آب معذور باشد، مبادرت به خواندن قضا با طهارت تیمّمى، حتى با امید برطرف شدن عذر وجهى دارد که البته خالى از اشکال نیست، پس احتیاط (واجب) آن است که تا پیدا شدن آب، قضا را تأخیر بیندازد.
مسأله 13 ـ مقدم داشتن قضاى نمازى که فوت شده، بر نماز وقت حاضر واجب نیست، پس براى کسى که قضا به گردن دارد، جایز است به نماز وقت حاضر مشغول شود، اگرچه احتیاط (مستحب) آن است که نماز قضا را بر نماز همان وقت مقدم بدارد، خصوصاً اگر
نماز قضاى همان روز باشد، بلکه اگر قبل از خواندن نماز قضا به نماز همان وقت شروع کند، براى او مستحب است که از این نماز ـ چنانچه از محل عدول نگذشته باشد ـ به نماز قضا عدول نماید، بلکه ترک احتیاط پیشین و ترک عدول به نماز قضا سزاوار نیست.
مسأله 14 ـ خواندن نمازهاى مستحبى براى کسى که نماز قضا به گردن دارد، بنابر اقوى جایز است، چنان که خواندن نمازهاى مستحبى بعد از داخل شدن وقت، قبل از خواندن نماز واجب (آن وقت) هم جایز است.
مسأله 15 ـ خواندن نماز قضا به جماعت جایز است ـ چه امام جماعت، نماز قضا بخواند یا نماز ادا ـ بلکه جماعت خواندن آن مستحب است و لازم نیست که نماز امام جماعت و مأموم یکى باشد.
مسأله 16 ـ بر ولىّ میّت که پسر بزرگ تر باشد، واجب است نمازهاى پدرش را که به خاطر عذرى از قبیل خواب و فراموشى و مانند این ها فوت شده، قضا نماید. و مادر ملحق به پدر نمى شود اگرچه احوط (استحبابى) است. و بنابر اقوى فرقى نیست که ترک نماز از روى عمد باشد یا غیر عمد. البته کسى که نماز را به عنوان سرکشى بر مولا نخوانده باشد، بعید نیست که ملحق نشود، اگرچه احتیاط آن است که آن هم ملحق شود، بلکه این احتیاط ترک نشود (و ولىّ قضاى آن را به جا آورد). و قضاى نمازهایى را که به جهت رعایت نکردن آنچه که در نماز معتبر است به طور باطل خوانده، ظاهراً واجب است. و فقط نمازهاى قضا شدۀ خود میّت (پدر) بر ولىّ واجب است نه نمازى که به واسطۀ اجاره و یا از جهت این که ولىّ بوده است بر او واجب شده است. و بر دخترها و بر غیر پسر بزرگ تر از میان پسران و بر بقیۀ خویشان، حتى مردها مثل پدر و برادر و عمو و دایى واجب نیست، اگرچه وجوب قضا بر مردهایشان احوط (استحبابى) است. و اگر پسر بزرگ تر بعد از پدرش بمیرد بر برادرى که از میان سایر برادران سنّ او از پسر بزرگ تر کمتر (و از دیگران بیشتر) است واجب نیست. و لازم نیست که ولىّ در وقت فوت پدر، بالغ و عاقل باشد، پس بر بچه هنگامى که بالغ شود و بر دیوانه وقتى که عاقل گردد واجب مى شود، چنان که لازم نیست که ولىّ میّت وارث او باشد، بنا بر این بر پسر بزرگ ترى که به
سبب کشتن پدر یا کافر بودن یا مانند این ها از ارث بردن ممنوع شده، قضاى نماز او واجب است. و اگر دو پسر بزرگ تر میّت هم سن باشند، قضاى نماز او بین آن ها تقسیم مى شود و اگر مقدار کسرى بماند (که قابل تقسیم نباشد) بر هر دو به طور واجب کفایى واجب است. و لازم نیست که ولىّ میّت خودش قضاى نماز پدر را بخواند، بلکه مى تواند کسى را اجیر نماید و شخص اجیر باید از طرف میّت نیّت کند، نه از طرف ولىّ میّت و اگر خود ولىّ یا غیر او نمازهاى میّت را بخوانند، باید در احکام شک و سهو، بلکه در اجزاء و شرایط نماز، تکلیف خودشان را به وسیلۀ اجتهاد یا تقلید رعایت کنند، نه تکلیف میّت را، چنان که در اصل واجب بودن قضا، در موردى که مقتضاى تقلید یا اجتهاد ولىّ با مقتضاى تقلید یا اجتهاد میّت مخالف باشد، ولىّ باید رعایت تکلیف خودش را بنماید.
نماز استیجارى
اجیر گرفتن براى نیابت از اموات نسبت به نمازهایى که از میّت فوت شده است مانند سایر عبادات جایز است. چنان که تبرّعاً نایب شدن از طرف آن ها جایز است. و نایب ـ چه اجیر باشد یا متبرّع ـ باید فعل خودش را به قصد نیابت و بدلیت از فعل منوب عنه بیاورد و با فعل نایب، ذمّۀ منوب عنه فارغ مى شود و تقرّب به خداوند پیدا مى کند. و ثواب این فعل به او (منوب عنه) مى رسد. و معتبر است که تقرب منوب عنه را قصد نماید، نه تقرّب خود را، و براى خودش با این عمل، تقرّبى حاصل نمى شود؛ مگر آن که در تحصیل کردن این تقرب براى منوب عنه (میّت) احسان کردن به او را به خاطر خداوند قصد نماید که در این صورت براى خود این نایب هم، قرب (به خداوند) حاصل مى شود، مانند شخصى که در تبرّع چنین قصدى را بنماید، و اما رسیدن ثواب به اجیر همان طور که از بعضى از اخبار آشکار مى شود براى محض تفضّل و لطف الهى است. و واجب است نایب در نیّت خود میّتى را که از او نیابت نموده است هرچند اجمالاً، مثل «میّت صاحب مال» و مانند آن تعیین کند.
مسأله 1 ـ کسى که واجبى از قبیل نماز و روزه بر عهده دارد، باید وصیت کند که براى به جا آوردن آن اجیر گرفته شود، مگر آن که ولیّى داشته باشد که قضاى اعمال وى بر او واجب باشد و مطمئن باشد که او انجام مى دهد. و در صورت وصیت به آن، بر وصىّ
واجب است (اجرت) این واجبات را از ثلث مال و در صورت اجازه دادن ورثۀ میّت، از اصل مال پرداخت نماید، و این (نماز و روزه) بر خلاف حج و واجبات مالى ـ مانند زکات و خمس و مظالم و کفّاره ها و مانند این ها ـ است؛ زیرا باید این ها از اصل مال پرداخت شوند، چه وصیت کرده باشد یا نکرده باشد، مگر آن که وصیت کرده باشد که از ثلث مال پرداخت شود که باید از ثلث بپردازند و چنانچه ثلث براى آن ها کافى نبود، باید زیادى را از اصل مال بپردازند. و اگر وصیت کند که براى او نماز و روزه قضا نمایند و از او مالى باقى نماند، بر وصىّ واجب نیست که خودش آن ها را قضا نماید و یا از مال خود اجیر بگیرد و براى فرزند میّت ـ مرد باشد یا زن ـ احتیاط (مستحب) آن است در صورتى که میّت وصیت آن را به او کرده باشد و موجب حرج براى فرزند نباشد، خودش به جا آورد، البته قضاى آنچه از میّت فوت شده بر ولیّش واجب است که یا خودش قضا نماید و یا از مال خودش اجیر بگیرد، اگرچه میت، وصیتى به آن نکرده باشد، همان طور که گذشت.
مسأله 2 ـ اگر کسى خود را براى نماز یا روزه یا حج، اجیر دیگرى کرده باشد و قبل از انجام آن ها بمیرد، چنانچه شرط شده که خودش انجام دهد، اجاره نسبت به آنچه بر عهدۀ وى باقى مانده باطل است و اگر مال الاجاره را گرفته باشد ذمّه اش به این مال مشغول است، که باید از ترکۀ او پرداخت شود. و اگر شرط نشده که خودش انجام دهد، واجب است که از ترکۀ او ـ در صورت داشتن ترکه ـ اجیر بگیرند وگرنه (اگر ترکه اى نداشته باشد) بر ورثۀ او واجب نیست، مانند سایر بدهکارى هاى او در فرض نداشتن ترکه.
مسأله 3 ـ در اجیر شرط است که به اجزاء و شرایط نماز و چیزهایى که منافات با نماز دارد و احکام خلل (نواقص و زوائد) و غیر این ها ـ از راه اجتهاد یا تقلید صحیح ـ آشنا باشد. البته بعید نیست که اجیر گرفتن شخصى که اجتهاد و تقلید نمى کند، ولى به کیفیت احتیاط آشنا است و به احتیاط عمل مى کند جایز باشد.
مسأله 4 ـ عادل بودن اجیر شرط نیست، بلکه امین بودن او به طورى که اطمینان حاصل شود که آن را به طرز صحیح انجام مى دهد، کفایت مى کند. و آیا بلوغ در اجیر معتبر است، تا اجیر گرفتن بچۀ ممیّز و نایب شدن او صحیح نباشد، اگرچه معلوم باشد که عمل
را به طور صحیح انجام مى دهد؟ بعید نیست که بلوغ معتبر نباشد، هرچند احتیاط (مستحب) اعتبار آن است.
مسأله 5 ـ اجیر نمودن صاحبان عذر ـ مانند کسى که از ایستادن ناتوان است ـ با این که غیر او وجود دارد، جایز نیست، بلکه اگر براى کسى که اجیر شده (بعد از اجیر شدن) ناتوانى پیدا شود، باید تا برطرف شدن آن صبر کند و اگر وقت تنگ شود (و عذر برطرف نشده باشد)، اجاره فسخ مى شود، بلکه احتیاط (واجب) آن است که اجیر نمودن صاحب جبیره و کسى که وظیفه اش تیمّم است، جایز نیست.
مسأله 6 ـ اگر براى اجیر سهو یا شکى پیدا شود، باید به حکم آن، بر طبق اجتهاد یا تقلید خودش عمل کند، اگرچه با مقتضاى اجتهاد یا تقلید میّت مخالف باشد. چنان که اگر اجیر شده است که عمل را به طور صحیح انجام دهد، بر او واجب است که نماز را طبق مقتضاى تکلیف و اعتقاد خودش که برخاسته از اجتهاد یا تقلید است بخواند و اگر در اجاره براى او کیفیت مخصوصى تعیین شود که اجیر عمل را به این کیفیت باطل مى داند، احتیاط (واجب) آن است که خود را براى آن اجیر ننماید.
مسأله 7 ـ جایز است هر یک از مرد و زن براى دیگرى (مرد براى به جا آوردن قضاى اعمال زن و برعکس) اجیر شود و در بلند و آهسته خواندن و پوشش نماز و شرایط لباس، باید حال خود نایب رعایت شود نه کسى که از او نیابت مى شود (میّت)، پس مرد در نمازهایى که باید بلند بخواند، بلند مى خواند و به مانند زن خود را نمى پوشاند، اگرچه نایب از زن باشد. و زن در نمازهایى که باید بلند خوانده شود بین بلند و آهسته خواندن مخیّر است و پوشش به همان گونه که براى زن هست، بر او واجب است اگرچه نایب از مرد باشد.
مسأله 8 ـ قبلاً دانستى که واجب نبودن ترتیب به طور کلّى در قضاى نماز خصوصاً در جایى که به کیفیت فوت نماز جاهل باشد، خالى از قوّت نیست، بنا بر این اجیرنمودن عده اى براى قضاى نمازهاى یک نفر جایز است و تعیین وقت براى آن ها واجب نیست و براى آنان جایز است در یک وقت نمازها را قضا نمایند، مخصوصاً اگر بدانند میّت، چگونگى فوت شدن نمازها را نمى دانسته و یا نسبت به حال میّت در این زمینه، اطّلاعى نداشته باشند.
مسأله 9 ـ براى اجیر جایز نیست بدون اذن مستأجر، شخص دیگرى را براى آن عمل اجیر نماید. البته اگر قبول کرده باشد که کار را انجام دهد، بدون آن که خودش را براى عمل اجیر نموده باشد، جایز است دیگرى را براى آن اجیر نماید، لکن در این صورت بنابر احتیاط (واجب) نباید این اجیر را به کمتر از آن اجرتى که براى آن کار معیّن شده است اجیر نماید، مگر آن که خودش مقدارى از کار را ـ اگرچه کم باشد ـ انجام داده باشد.
مسأله 10 ـ اگر براى اجیر وقت و مدّتى معیّن شود و اجیر در آن مدت کارى انجام ندهد یا آن کار را تمام نکند، حق ندارد بعد از آن مدت آن را انجام دهد، مگر آن که از مستأجر اذن بگیرد و اگر (بدون اذن گرفتن) انجام دهد، مانند شخص تبرّع کننده مستحقّ اجرت نمى شود. البته اگر قرار انجام عمل در وقت معیّن به عنوان شرط بوده است (که اجیر عمل را انجام دهد و علاوه بر آن شرطى هم داشته که انجام آن در مدت معیّنى باشد) اگر اجیر تخلّف کند (و بعد از آن مدت انجام دهد) مستحقِ همان اجرتى که معیّن شده مى شود، ولى اجیر کننده حق فسخ کردن اجاره را به خاطر تخلّف شرط دارد، پس اگر فسخ نماید، اجرتى را که اجیر گرفته از او پس مى گیرد و اجیر استحقاق اجرت المثل را دارد.
مسأله 11 ـ اگر بعد از عمل معلوم شود اجاره باطل بوده است، اجیر براى کارش استحقاق اجرت المثل را دارد. و همچنین است اگر اجاره به خاطر مغبون شدن یا غیر آن فسخ شود.
مسأله 12 ـ اگر کیفیت مخصوصى در عمل از حیث به جا آوردن مستحبات تعیین نشود و انصرافى هم نباشد (یعنى طورى نباشد که اگر تعیین هم نکند، خود به خود فهمیده مى شود که مثلاً فلان عمل مستحبى همراه آن هست و یا نیست) واجب است مستحبات متعارف را مثل قنوت و تکبیر رکوع و مانند این ها را به جا آورد.
نماز جمعه
مسأله 1 ـ نماز جمعه در این زمان ها (یعنى عصر غیبت حضرت صاحب العصر عجل الله تعالى فرجه الشریف) به نحو تخییر بین آن و نماز ظهر واجب است و خواندن نماز جمعه افضل و خواندن نماز ظهر احوط است و احتیاط بیشتر خواندن هر دوى آن ها
است، بنا بر این کسى که نماز جمعه را بخواند، بنابر اقوى نماز ظهر از او ساقط مى شود، لکن احتیاط (مستحب) آن است که بعد از نماز جمعه، نماز ظهر را بخواند. و نماز جمعه ـ مانند نماز صبح ـ دو رکعت است.
مسأله 2 ـ کسى که نماز جمعه را به امام جمعه اقتدا کرده (و خوانده است) مى تواند نماز عصر را به همان امام اقتدا کند، ولى اگر بخواهد احتیاط کند باید پس از اقتدا نمودن (در نماز جمعه و عصر) نماز ظهر و عصر را اعاده کند، مگر آن که امام بعد از نماز جمعه و قبل از نماز عصر، احتیاطاً نماز ظهر را ادا کند و مأموم نیز چنین نماید، که اقتدا کردن به این امام در نماز عصر جایز است و احتیاط به آن حاصل مى شود.
مسأله 3 ـ در همان نماز ظهرى که احتیاطاً خوانده مى شود، اقتدا کردن (و به جماعت خواندن) جایز است، بنا بر این وقتى که نماز جمعه را خواندند، براى آنان جایز است احتیاطاً نماز ظهر را با جماعت بخوانند. و کسى که نماز جمعه را نخوانده اگر (نماز ظهرش را) به نماز ظهر احتیاطى امام اقتدا کند، براى او اکتفاى به آن جایز نیست، بلکه واجب است که نماز ظهر را اعاده کند.
شرایط نماز جمعه
و آن ها امورى است: اول: عدد (نمازگزاران) است و حداقلّ آن پنج نفر است که یکى از آن ها امام مى باشد، بنا بر این نماز جمعه با کمتر از پنج نفر واجب نمى شود و منعقد هم نمى گردد و گفته شده که حداقلّ آن هفت نفر است، و اشبه آن است که ما ذکر کردیم، بنا بر این اگر هفت نفر و بیشتر جمع شوند، فضیلت مؤکّدترى پیدا مى کند.
دوم: دو خطبه است و این دو خطبه مانند اصل نماز واجب مى باشد و بدون آن ها، نماز جمعه منعقد نمى گردد.
سوم: جماعت است، بنا بر این نماز جمعه به صورت فرادا صحیح نیست.
چهارم: آن که نماز جمعۀ دیگرى در فاصلۀ کمتر از سه میلى این نماز جمعه نباشد، بنا بر این اگر بین دو نماز جمعه سه میل فاصله باشد، هر دو نماز صحیح است. و معیار، فاصله اى است که بین دو نماز جمعه است، نه فاصله میان دو شهرى که نماز جمعه در
آن ها منعقد مى شود، بنا بر این اقامۀ چند نماز جمعه در شهرهاى بزرگى که فرسنگ ها طول دارد، جایز است.
مسأله 1 ـ اگر پنج نفر براى نماز جمعه حاضر شوند، سپس در اثناى خطبه یا بعد از آن قبل از خواندن نماز جمعه، متفرّق شوند و برنگردند و عدد نمازگزاران به حد نصاب نرسد، بر همۀ آن ها واجب است که نماز ظهر را بخوانند.
مسأله 2 ـ اگر در اثناى خطبۀ نماز جمعه متفرّق شوند، سپس برگردند چنانچه بعد از آن که مقدار واجب خطبه تحقق یافته است متفرّق شوند، ظاهر این است که اعادۀ خطبه واجب نباشد، ولو این که مدت تفرّق آن ها طول بکشد، چنان که همین طور است اگر بعد از خطبه متفرّق شوند، سپس برگردند (اعادۀ خطبه لازم نیست). و اگر قبل از تحقق مقدار واجب خطبه، متفرّق شده باشند، پس اگر به عنوان این که از خواندن نماز جمعه صرف نظر کرده اند، متفرّق شده اند احتیاط (واجب) آن است که مطلقا خطبه از نو خوانده شود و اگر براى عذرى، مانند باران مثلاً، متفرّق شوند، چنانچه تفرّق به حدّى طول بکشد که به وحدت (یکى بودن) عرفى خطبه ضررى برساند، ظاهر آن است که باید خطبه از نو خوانده شود وگرنه بنا را بر همان خطبه مى گذارند و صحیح است.
مسأله 3 ـ اگر بعضى از آن ها، قبل از به جا آوردن مقدار مسمّاى واجب خطبه، از آن صرف نظر کرده، بدون آن که زمان زیادى (که به وحدت خطبه مضر است) طول بکشد برگردد، چنان که امام در نبود او ساکت بوده، از همان جا که ساکت شده است مشغول مى شود و اگر امام (در نبود او) خطبه را ادامه داده و او هم خطبه را نشنیده از همان جا که او غایب بوده و آن را درک نکرده، باید اعاده نماید. و اگر برنگردد مگر بعد از زمان طولانى که به وحدت عرفى آن ضرر برساند باید خطبه را اعاده کند. و اگر او برنگردد و دیگرى بیاید، در هر حال (چه فاصله میان رفتن او و آمدن دیگرى زیاد باشد و چه کم) باید از نو خطبه خوانده شود.
مسأله 4 ـ اگر عدد نمازگزاران نماز جمعه بیشتر از حد نصاب باشد، متفرّق شدن بعضى از آن ها مطلقا در صورتى که به اندازۀ حد نصاب باقى بمانند، ضررى نمى رساند.
مسأله 5 ـ اگر امام داخل نماز شود و بقیه قبل از گفتن تکبیر، متفرّق شوند و به جز امام کسى باقى نماند ظاهر این است که نماز جمعه منعقد نمى شود و آیا امام مى تواند به نماز ظهر عدول کند، یا این که همان را به عنوان ظهر تمام کند بدون آن که نیّت عدول نماید، بلکه بعد از آن که نماز جمعه منعقد نشد (خودبه خود) همان نماز، نماز ظهر مى باشد، و آن را چهار رکعتى تمام مى کند، مورد اشکال است و احتیاط (مستحب) آن است که نیّت عدول کند و آن را تمام نماید، سپس نماز ظهر را بخواند و احتیاط بیشتر از آن این است که همان نماز را به عنوان نماز جمعه تمام کند سپس نماز ظهر را بخواند، اگرچه اقرب آن است که این نماز باطل است، بنا بر این جایز است دست از آن بردارد و نماز ظهر بخواند.
مسأله 6 ـ اگر عدد (حداقلّ مأمومین نماز جمعه)؛ یعنى چهار نفر با امام جماعت ـ ولو با گفتن الله اکبر ـ داخل نماز جمعه بشوند، ولو این که یک نفرشان باقى بماند، بنابر قولى که معروف مى باشد، واجب است که نماز را تمام کنند، ولى اشبه آن است که باطل باشد؛ چه امام تنها بماند و بقیه یا بعضى از آن ها پراکنده شوند، یا امام جدا شود و بقیه یا بعضى از آن ها باقى بمانند و چه یک رکعت خوانده باشند یا کمتر. لکن ترک احتیاط به این که نماز جمعه را تمام کنند، سپس نماز ظهر را بخوانند سزاوار نیست. البته بعید نیست در وقتى که بعضى از آن ها در پایان رکعت دوم، بلکه بعد از رکوع رکعت دوم پراکنده شوند، نماز جمعه صحیح باشد واحتیاط نمودن به این ترتیب که علاوه بر این، بعد از نماز جمعه نماز ظهر خوانده شود، سزاوار نیست که ترک شود.
مسأله 7 ـ در هر یک از دو خطبه حمد خداوند واجب است، و احتیاط (واجب) آن است که پس از آن خداى تعالى را ثنا گوید (و مدح کند) و احتیاط (مستحب) آن است که حمد خدا با لفظ جلاله «الله » باشد، اگرچه اقوى آن است که حمد خداى تعالى با هر چه که حمد او شمرده مى شود، جایز است. و صلوات فرستادن بر پیغمبر صلى الله علیه و آله وسلمدر خطبۀ اول بنابر احتیاط (واجب) و در خطبۀ دوم بنابر اقوى واجب است. و سفارش به تقواى خداوند متعال در خطبۀ دوم بنابر احتیاط (واجب) و در خطبۀ اول بنابر اقوى واجب مى باشد. و بنابر احتیاط (واجب) در خطبۀ دوم و بنابر اقوى در خطبۀ اول واجب است سورۀ کوچکى بخواند. و احوط اولى این است که در خطبۀ دوم بعد از صلوات بر پیغمبر صلى الله علیه و آله وسلم بر ائمۀ
مسلمین علیهم السلامصلوات بفرستد و براى مؤمنین و مؤمنات طلب مغفرت نماید و بهتر آن است که بعضى از خطبه هایى را که به امیر المؤمنین ـ سلام الله علیه ـ منسوب است یا از اهل بیت عصمت علیهم السلامرسیده است، اختیار نماید.
مسأله 8 ـ احتیاط (واجب) آن است که حمد و صلوات را در خطبه با زبان عربى بیاورد، اگرچه خطیب و شنونده عرب زبان نباشند، و اما موعظه و سفارش نمودن به تقواى خداى متعال، بنابر اقوى به غیر عربى جایز است، بلکه احتیاط (واجب) آن است که موعظه و این گونه امور همچون بیان مصالح مسلمین به زبان شنونده ها باشد و اگر شنوندگان از نظر زبان مختلف باشند، خطیب بین زبان هاى مختلف جمع نماید. البته اگر تعداد نمازگزاران بیشتر از حد نصاب نماز جمعه باشد، جایز است که به زبان حد نصاب اکتفا نماید، لکن احتیاط (مستحب) آن است که بقیۀ شنوندگان را به زبان خودشان موعظه نماید.
مسأله 9 ـ براى امام جمعه که خطبه مى خواند سزاوار است در ضمن خطبه اش آنچه را که از مصالح دینى و دنیایى مسلمین است بیان کند و آن ها را از حوادث و اخبارى که در کشورهاى مسلمان و دیگر کشورها مى گذرد که در آن ها نفع و ضرر مسلمین مطرح است، آگاه نماید و مطالبى را که مسلمانان در زندگى دنیا و آخرت و در شؤون سیاسى و اقتصادى از امورى که در استقلال و کیان آن ها و در کیفیت روابط و رفتار آن ها با سایر ملل مؤثر است، بازگو کند. و مسلمین را از دخالت دولت هاى ظالم استعمارگر در امور مسلمین، مخصوصاً در امور سیاسى و اقتصادى آن ها که به استعمار و استثمارشان کشانده مى شود بر حذر دارد. خلاصه نماز جمعه و دو خطبه اش از مواقف بزرگ براى مسلمین است، مثل مواقف بزرگ دیگر همچون حج و مواقفى که در حج وجود دارد و عید فطر و عید قربان و غیر این ها، اما متأسّفانه مسلمین از وظایف مهمّ سیاسى در نماز جمعه و غیر آن از مواقف سیاسى اسلام غفلت داده شده اند و حال آن که اسلام با تمام شؤونش دین سیاست است و این مطلب براى هر کسى که مختصر تدبّرى در احکام حکومتى و سیاسى واجتماعى و اقتصادى اسلام داشته باشد، آشکار مى شود، پس هر که خیال کند که دین از سیاست جدا است، نادان است که نه اسلام را شناخته و نه سیاست را.
مسأله 10 ـ خواندن هر دو خطبه قبل از زوال خورشید (ظهر شرعى) به طورى که وقتى از خطبه ها فارغ مى شود ظهر داخل شده باشد، جایز است و احتیاط (مستحب) آن است که در وقت ظهر آن ها را بخواند.
مسأله 11 ـ واجب است که هر دو خطبه، قبل از نماز جمعه باشند، پس اگر نماز را قبل از خطبه ها بخواند باطل است. و واجب است در صورتى که وقت باقى است، بعد از آن دو خطبه، نماز را (دوباره) بخواند و ظاهر این است که اگر از روى سهو یا ندانستن مسأله، نماز را قبل از خطبه ها خوانده باشد، اعادۀ خطبه ها واجب نیست، پس نماز را بعد از خطبه ها به جا مى آورد. و اگر گفته شود در صورتى که نماز را نه از روى علم و عمد، قبل از خطبه ها خوانده باشد، اعادۀ نماز هم بعد از خطبه ها واجب نیست، این گفته، وجهى (ودلیلى) دارد.
مسأله 12 ـ واجب است خطیب در وقت خواندن خطبه ایستاده باشد و باید خطیب و امام یکى باشد، پس اگر خطیب نتواند بایستد، باید دیگرى خطبه بخواند و همان کسى که خطبه خوانده امامت نماز جمعه را خود بر عهده بگیرد. و اگر غیر از همین شخصى که از ایستادن عاجز است کس دیگرى نباشد، ظاهر این است وظیفه شان به نماز ظهر منتقل مى شود (و باید نماز ظهر خوانده شود). البته اگر نماز جمعه به صورت تعیینى واجب باشد باید کسى که نمى تواند بایستد، خطبه را نشسته بخواند، و احتیاط (مستحب) آن است که بعد از نماز جمعه، نماز ظهر هم به جا آورده شود. و واجب است خطیب بین دو خطبه با کمى نشستن، فاصله بیندازد.
مسأله 13 ـ احتیاط (واجب) ـ اگر اقوا نباشد ـ آن است که خطیب در وقت خواندن خطبه، صدایش را بلند کند تا عدد (نصاب نماز جمعه) آن را بشنوند، بلکه ظاهر این است که آهسته خواندن آن جایز نباشد، بلکه بدون اشکال جایز نیست که موعظه و سفارش به تقوى الله ، آهسته باشد و سزاوار است صدایش را بلند کند تا همۀ حاضرین بشنوند، بلکه احوط (استحبابى) است ـ یا این که اگر جمعیّت زیاد است، خطبه ها را با بلندگوها بخواند ـ تا موعظه و تشویق به حسنات و ترساندن از سیّئات و مسائل مهمّ به آن ها برسد.
مسأله 14 ـ احتیاط (واجب) بلکه اوجه این است که واجب است حاضرین به خطبه ها گوش کنند، بلکه احتیاط (مستحب) آن است که سکوت کنند و بین خطبه سخن نگویند، اگرچه اقوى آن است که سخن گفتن کراهت دارد، اما اگر حرف زدن موجب ترک گوش کردن و از بین رفتن فایدۀ خطبه شود، ترک آن لازم است و احتیاط بهتر آن است که شنونده ها در حال خطبه خواندن خطیب، رو به امام بنشینند و بیشتر از آن مقدارى که در نماز جایز است، به این طرف و آن طرف روى نگردانند. و (احتیاط بهتر آن است که) امام در حال خطبه از حدث و خبث طاهر باشد و همچنین است شنونده ها، و احتیاط بهتر براى امام آن است که در بین خطبه چیزى که مربوط به خطبه نیست نگوید. و حرف زدن بعد از دو خطبه تا وارد شدن به نماز اشکال ندارد. و سزاوار است که خطیب خوش بیان باشد و با تعبیرهاى رسا، بدون پیچیدگى، مقتضاى حال را رعایت کند و به آنچه که بر مسلمین در تمام نواحى جهان مخصوصاً منطقۀ خودش مى گذرد شناخت داشته باشد و مصالح اسلام و مسلمین را بداند، با شجاعت باشد که در راه خدا از ملامت هیچ سرزنش کننده اى نترسد و در اظهار حق و ابطال باطل بر اساس مقتضیات و ظروف خاص، صراحت داشته باشد و آنچه را که موجب تأثیر کلامش در قلب هاى مردم مى شود مراعات کند ـ از قبیل مواظبت نمودن بر اوقات نمازها و ملبّس بودن به لباس صُلحا واولیا وکارهایش با نصایح و تشویق ها و انذارهایش موافق باشد ـ و از چیزهایى که موجب بى ارزش شدن او و حرف هایش مى شود، حتى از زیاد حرف زدن و شوخى کردن و حرف هاى بى فایده اجتناب نماید و همۀ این ها خالصاً براى خداى متعال و به خاطر اعراض (روگردانى) از علاقۀ به دنیا و ریاست باشد، ـ زیرا حبّ دنیا سرمنشأ هر گناه است ـ تا این که کلامش در قلب ها اثر کند. و مستحب است که در زمستان و تابستان عمامه بگذارد و ردایى از برد یمنى یا عدنى بر دوش بگیرد و زینت کند و تمیزترین لباسش را بپوشد و عطر بزند و با آرامش و وقار باشد و وقتى بالاى منبر رفت (به حاضرین) سلام کند و رو به مردم نماید و مردم هم رو به او باشند، و به چیزى مانند کمان یا عصا یا شمشیر تکیه کند و قبل از خطبه تا تمام شدن اذان مؤذّن ها روى منبر بنشیند.
مسأله 15 ـ قبلاً گذشت که بین دو نماز جمعه، سه میل فاصله بودن معتبر است، پس اگر دو نماز جمعه در کمتر از این حد لازم اقامه شود، چنانچه هم زمان باشند، هر دو باطل مى شوند و اگر یکى از آن ها ولو با گفتن تکبیرة الاحرام جلوتر اقامه شود، نماز جمعۀ بعدى باطل مى شود، چه نمازگزاران بدانند که نماز جمعه اى قبل از این نماز اقامه شده یا ندانند، و نماز جمعۀ قبلى صحیح مى باشد، چه نمازگزاران بدانند که نماز جمعۀ دیگرى بعد از این اقامه مى شود یا نه. و معیار در صحیح بودن نماز جمعه، مقدم بودن خود نماز است نه خطبه، بنا بر این اگر یکى از دو نماز جمعه در خطبه جلوتر باشد و دیگرى نمازش جلوتر باشد، نماز جمعه اى که شروع نمازش متأخر از نماز دیگرى بوده باطل مى باشد.
مسأله 16 ـ احتیاط (مستحب) آن است که وقتى مى خواهند در جایى نماز جمعه اقامه نمایند، احراز شود که نماز جمعۀ دیگرى در آن جا در کمتر از حد معتبر، هم زمان یا قبل از آن، منعقد نمى شود، اگرچه اشبه آن است که انعقاد نماز جمعه مادامى که احراز نشده نماز جمعۀ دیگرى هم زمان یا جلوتر از آن اقامه شده، جایز و صحیح مى باشد، بلکه ظاهر این است که اگر انعقاد نماز جمعۀ دیگرى معلوم باشد، ولى در هم زمان یا جلوتر بودن آن شک باشد، انعقاد نماز جمعه جایز است.
مسأله 17 ـ اگر بعد از فارغ شدن از نماز بدانند که نماز جمعۀ دیگرى منعقد شده است و هر یک از دو جماعت نمازگزار احتمال جلو و عقب بودن نماز را بدهند ظاهر این است که اعاده بر هیچ یک از دو جماعت واجب نیست، نه به عنوان جمعه و نه به عنوان ظهر ـ اگرچه وجوب اعاده احوط (استحبابى) است ـ و بر گروهى که در هیچ یک از دو نماز جمعه شرکت نداشته اند، در صورتى که بخواهند نماز جمعۀ سومى تشکیل دهند احراز نمودن این که هر دو نماز جمعۀ گذشته، باطل بوده است واجب است و با احتمال صحّت یکى از دو نماز، اقامۀ نماز جمعۀ دیگرى جایز نیست.
کسى که نماز جمعه بر او واجب است
مسأله 1 ـ در وجوب نماز جمعه امورى شرط است: مکلف بودن و مرد بودن و آزاد بودن و در حضر بودن (مسافر نبودن) و سالم بودن از نابینایى و بیمارى و این که پیرمردى
سالخورده نباشد و این که بین او و محل اقامۀ نماز جمعه، بیشتر از دو فرسخ نباشد، پس اگر گفتیم که نماز جمعه وجوب تعیینى دارد، بر این ها رفتن به نماز جمعه واجب نیست و اگرچه حضور براى این ها بدون حرج بوده و مشقّتى در آن نباشد نماز جمعه بر اینان واجب نیست.
مسأله 2 ـ همۀ این ها اگر اتفاقاً در نماز جمعه حاضر شوند و یا با زحمت در آن شرکت نمایند، نمازشان صحیح است و از نماز ظهر کفایت مى کند و همچنین است هر کسى که به خاطر مانعى ـ مانند باران یا سرماى شدید یا نداشتن پا و مانند این ها از چیزهایى که حضور در نماز جمعه با آن موجب حرج بر او است ـ اجازۀ ترک جمعه به او داده شده. البته نماز جمعه از دیوانه صحیح نیست، ونماز بچه صحیح است ولى تکمیل عدد نصاب نماز جمعه با بچه جایز نیست و همچنین نماز جمعه تنها با بچه ها منعقد نمى شود.
مسأله 3 ـ براى مسافر جایز است در نماز جمعه شرکت کند واز او منعقد مى شود و از نماز ظهر کفایت مى کند، لکن اگر مسافرین بخواهند بدون تبعیّت از حاضرین، نماز جمعه اقامه نمایند، منعقد نمى شود و بر آنان نماز ظهر واجب است. و اگر مسافرین قصد اقامه (ده روز) کنند، جایز است که نماز جمعه را اقامه نمایند. و جایز نیست که مسافر عدد نصاب نماز جمعه را تکمیل کند.
مسأله 4 ـ براى زن جایز است در نماز جمعه شرکت کند و از او صحیح است و از نماز ظهر کفایت مى کند در صورتى که عدد نصاب نماز جمعه ـ یعنى پنج نفر ـ مرد باشند، اما اقامۀ نماز جمعه براى خود زنان یا این که زنان جزء پنج نفر باشند، جایز نیست و نماز جمعه به جز با مردان منعقد نمى شود.
مسأله 5 ـ همچنان که نماز جمعه بر اهالى شهرها و نواحى واجب است بر روستاها وحومه ها هم با کامل بودن شرایط واجب مى باشد، و همچنین بر چادرنشینان و بیابان نشین ها در صورتى که آن جا را محل سکونت خود قرار داده باشند واجب است.
مسأله 6 ـ نماز جمعه از خنثاى مشکل صحیح است و صحیح نیست او را امام قرار
دهند و یا با او عدد نصاب را تکمیل نمایند، پس اگر عدد نصاب جز با او تکمیل نشود، نماز جمعه منعقد نمى شود، و نماز ظهر واجب است.
وقت نماز جمعه
مسأله 1 ـ وقت نماز جمعه با زوال خورشید (ظهر شرعى) داخل مى شود، پس وقتى که ظهر شد خواندن نماز جمعه واجب مى شود، بنا بر این وقتى که امام از خواندن دو خطبه هنگام ظهر فارغ شود و شروع در نماز جمعه نماید صحیح است. و اما آخر وقت آن به طورى که با گذشت آن نماز جمعه فوت شود، مورد اختلاف و اشکال است و احتیاط (واجب) آن است که از اوائل عرفى ظهر تأخیر نیفتد و اگر از این وقت تأخیر افتاد، احتیاط (مستحب) آن است که نماز ظهر را انتخاب کنند، گرچه بعید نیست که وقت نماز جمعه تا وقتى که سایۀ انسان معمولى به اندازۀ دو قدم (از پاشنۀ پا تا نوک انگشتان) برسد، امتداد داشته باشد.
مسأله 2 ـ در صورتى که وجوب نماز جمعه تعیینى باشد، طول دادن خطبۀ نماز جمعه به اندازه اى که وقت نماز جمعه فوت شود جایز نیست، پس اگر چنین کند گناه کرده است و نماز ظهر واجب است، چنان که در همین فرض، اگر وجوب تخییرى باشد، نماز ظهر واجب مى شود، و نماز جمعه با فوت شدن وقتش قضا ندارد.
مسأله 3 ـ اگر داخل نماز جمعه شوند و وقت نماز بگذرد، چنانچه یک رکعت آن را در وقت خوانده باشند، نماز جمعه صحیح است وگرنه بنابر اشبه باطل است و احتیاط (مستحب) آن است که به عنوان نماز جمعه تمام کنند، سپس نماز ظهر را بخوانند. و اگر عمداً تا بقاى وقت به مقدار یک رکعت خواندن، نماز را تأخیر بیندازند، چنانچه بگوییم نماز جمعه وجوب تعیینى دارد گناه کرده اند، ولى نمازشان صحیح است و اگر بگوییم وجوب تخییرى دارد ـ چنان که اقوى همین است ـ احتیاط (واجب) آن است که نماز ظهر را بخوانند، بلکه در فرض اول (تأخیر غیر عمدى) هم بنابر قول به وجوب تخییرى آن، احتیاط ترک نشود به این که نماز ظهر بخوانند.
مسأله 4 ـ اگر یقین کند که براى حداقلّ واجب از دو خطبه و دو رکعت سبک (و
مختصر) نماز جمعه وقت هست، بین نماز جمعه و نماز ظهر مخیّر است و اگر یقین کند که وقت براى این مقدار وسعت ندارد، نماز ظهر متعیّن مى شود. و اگر در بقاى وقت، شک داشته باشد، نماز جمعه صحیح است و اگر بعداً معلوم شود که حتى براى یک رکعت هم وقت نبوده است، باید نماز ظهر را بخواند. و اگر مقدار وقت را بداند و شک داشته باشد که آیا براى خواندن نماز جمعه وسعت دارد یا نه، جایز است در نماز جمعه وارد شود (و آن را شروع کند) پس اگر وقت براى آن وسعت داشت، نماز جمعه صحیح است وگرنه باید نماز ظهر را بخواند، و احتیاط (مستحب) آن است که (در فرض این شک) نماز ظهر را اختیار کند، بلکه در فرع گذشته (شک در بقاى وقت) با این که وقت براى یک رکعت نماز جمعه وسعت داشته، احتیاط ترک نشود.
مسأله 5 ـ اگر امام در وسعت وقت با عدد معتبر، نماز جمعه بخواند ومأمومى که جزء عدد نصاب نیست در وقت خطبه و اول نماز نباشد، لکن به یک رکعت نماز جمعه با امام برسد، نماز جمعه را با امام مى خواند و یک رکعت دیگر را هم به طور فرادا به جا مى آورد و نمازش صحیح است. و آخرین حد رسیدن به رکعت، رسیدن به امام در رکوع است، پس اگر رکوع کند و امام براى قیام بلند نشده باشد نمازش صحیح است. و افضل براى کسى که تکبیر رکوع را درک نکرده باشد این است که نماز ظهر را چهار رکعت بخواند. و اگر تکبیر بگوید و به رکوع برود، سپس در این که امام در رکوع بوده و او به رکوع امام رسیده یا نه شک کند، نمازش جمعه نمى باشد و آیا باطل است یا صحیح مى باشد و باید به عنوان ظهر تمامش کند، مورد اشکال است و احتیاط (واجب) آن است که آن را به عنوان ظهر تمام کند، سپس آن را اعاده کند.
چند فرع
فرع اول: شرایطى که در نماز جماعت، در غیر نماز جمعه معتبر است ـ از قبیل نبودن حائل و بالا نبودن جایگاه امام (از محل مأمومین) و دور نبودن از یکدیگر و غیر این ها ـ در نماز جمعه هم معتبر مى باشد. و همچنین شرایط امام در نماز جمعه همان شرایطى است که در امام جماعت باید باشد، از قبیل عقل و ایمان و حلال زادگى و عدالت. البته امامت
بچه ها و زنان در نماز جمعه صحیح نیست، هرچند بگوییم براى مثل این ها در غیر نماز جمعه، امام بودن جایز است.
فرع دوم: اذان دوم در روز جمعه بدعت و حرام است، و آن اذانى است که مخالفین بعد از اذانى که وظیفه است مى گویند، و گاهى به آن، اذان سوم گفته مى شود و شاید به این حساب باشد که نسبت به اذان و اقامه سوم است، یا سومین اذان نسبت به اذان اعلام و اذان نماز است، یا سومین اذان به اعتبار اذان صبح و ظهر است. و ظاهر این است که آن، غیر اذان عصر است.
فرع سوم: بعد از اذان (ظهر) در روز جمعه، خرید و فروش و معاملات دیگر در این زمان (زمان غیبت حضرت مهدى عجّل الله تعالى فرجه الشریف) که نماز جمعه وجوب تعیینى ندارد، حرام نیست.
فرع چهارم: اگر مأموم در رکعت اوّلى که رکوع آن را به امام رسیده در اثر ازدحام و مانند آن نتواند با امام سجده کند، چنانچه برایش ممکن است که سجده نموده و قبل از رکوع (رکعت دوم) یا در رکوع به امام برسد، باید انجام دهد و نماز جمعه اش صحیح است و اگر نتواند این چنین خود را به امام برساند، در رکوع (رکعت دوم) از او متابعت نمى کند، بلکه به متابعت از او در دو سجده (رکعت دوم) اکتفا مى نماید و آن دو سجده را براى رکعت اول نیّت مى کند که یک رکعت از نماز جمعه اش با امام تکمیل مى شود و پس از آن رکعت دوم را خودش انجام مى دهد و نمازش تمام است. و اگر با آن دو سجده رکعت دوم را نیّت کند، گفته شده آن دو را به حساب نمى آورد و براى رکعت اول سجده مى کند و رکعت دوم را مى خواند و نمازش صحیح است و این قول در روایت آمده است و گفته شده نمازش باطل است و احتمال دارد در صورتى که از روى غفلت یا جهل، آن سجده ها را براى رکعت دوم نیّت کرده باشد، این دو سجده براى رکعت اول قرار گیرد و رکعت دوم را مثل فرض اول بخواند. و این مسأله خالى از اشکال نیست، بنا بر این احتیاط (واجب) آن است که آن دو سجده را حساب نکند و براى رکعت اول، سجده به جا آورد (ونماز را تمام کند) و ظهر را هم بخواند. و همچنین است اگر با آن دو سجده، تبعیّت امام را قصد نموده باشد.
فرع پنجم: نماز جمعه ـ مانند نماز صبح ـ دو رکعت است. و مستحب است در نماز جمعه، حمد و سوره بلند خوانده شود و در رکعت اول، سورۀ جمعه و در رکعت دوم، سوره منافقون خوانده شود. و در نماز جمعه دو قنوت است، یکى از آن ها قبل از رکوع رکعت اول است و دومى بعد از رکوع رکعت دوم مى باشد. و قبلاً بعضى از احکام مربوط به نماز جمعه در مباحث قرائت و غیر آن گذشت. و احکام نماز جمعه در شرایط و موانع و مبطلات و خلل (نقایص و زیادات) و شک و سهو و غیر این ها، همان است که در کتاب طهارت و نماز گذشت.
نماز عید فطر و عید قربان
و این نماز با حضور امام علیه السلام و باز بودن دستش و گرد آمدن بقیّۀ شرایط واجب است و در زمان غیبت (حضرت مهدى عجّل الله تعالى فرجه) مستحب است و احتیاط (واجب) آن است که در زمان غیبت به صورت فرادا خوانده شود، و جماعت خواندن آن به قصد رجاء ـ نه به قصد این که شرعاً وارد شده است ـ مانعى ندارد. و وقت آن از طلوع خورشید تا زوال (ظهر شرعى) است و اگر فوت شود قضا ندارد. و این نماز دو رکعت است؛ در هر یک از دو رکعت، حمد و سوره اى مى خواند و افضل آن است که در رکعت اول، سورۀ «شمس» و در رکعت دوم، سورۀ «غاشیه» یا در رکعت اول سورۀ «اعلى» و در رکعت دوم، سورۀ «شمس» بخواند و بعد از سوره در رکعت اول، پنج تکبیر و پنج قنوت است که بعد از هر تکبیر یک قنوت است و در رکعت دوم، چهار تکبیر و چهار قنوت است که بعد از هر تکبیر یک قنوت است و در قنوت، هر ذکر و دعایى مانند سایر نمازها کفایت مى کند و اگر در قنوت به امید ثواب دعایى را که معروف است بخواند، مانعى ندارد و خوب است و دعا این است:
«اَللهمَّ
اَهْلَ الْکِبْرِیاءِ وَالْعَظَمَةِ وَاَهْلَ الْجُودِ وَالْجَبَرُوتِ
وَاَهْلَ الْعَفْوِ وَالرَّحْمَةِ وَاَهْلَ التَّقْوى وَالْمَغْفِرَةِ،
اَسأَلُکَ بِحَقِّ
هذَا الْیَوْمِ الَّذى جَعَلْتَهُ لِلْمُسْلِمِینَ عیداً وَلِمُحَمَّدٍ
صَلَّى الله ُ عَلَیْهِ وَالِهِ ذُخْراً وَشَرَفاً وَکَرَامَةً وَمَزِیداً
اَنْ تُصَلِّىَ عَلى
مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَاَنْ تُدْخِلَنِى فى کُلِّ خَیْرٍ اَدْخَلْتَ
فِیهِ مُحَمَّداً وَآلَ مُحَمَّدٍ وَاَنْ تُخْرِجَنِى مِنْ کُلِّ سُوءٍ اَخْرَجْتَ
مِنْهُ مُحَمَّداً وَآلَ مُحَمَّدٍ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَعَلَیْهِمْ.
اَللهمَّ اِنِّى اَسْأَلُکَ خَیْرَ ما سَأَلَکَ بِهِ عِبادُکَ
الصَّالِحُونَ