ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
یورش مردم به خیمه و زخمی کردن امام امام
حسن علیهالسلام در چنان شرایط دشواری به خلافت امت اسلامی رسید و مردم
عراق با او بیعت کردند، که وقتی پس از فرستادن سپاهیان خویش به سوی «مسکن»
برای ایستادن در برابر لشکر معاویه، خود به سوی مدائن شتافت و شب در ساباط
بیتوته کرد و صبح در میان یاران خویش خطبهای در ترجیح وحدت در برابر تفرقه
و برتری خیرخواهی در برابر کینهتوزی بر زبان جاری کرد، به شدت مورد هجوم
یاران خویش قرار گرفت و کار چنان بالا گرفت که ابوالفرج اصفهانی و شیخ مفید
نوشتهاند: مردم پس از آنکه حدس زدند امام قصد صلح دارد، به خیمه ایشان
هجوم برده و اسباب و وسایل حضرت را غارت میکنند. تا جایی که حتی جانماز
ایشان را از زیر پایشان میکشند و مردی با امام درگیری فیزیکی پیدا
میکند. ماجرای
دردناک یورش اهالی ساباط به امام حسن اما به همین جا ختم نشد و پس از آنکه
یاران نزدیک امام، ایشان را از مردم خشمگین دور میکنند و به جای دیگری
میبرند، مردی از خوارجیان به نام جراح بن سنان ازدی در حالی که فریاد کشید
که «تو همانند پدرت کافر شدهای»، با خنجری به امام حسن علیهالسلام حمله
کرد و پای ایشان را زخمی کرد. در
همین حال عبیدالله بن عباس و سپاه ۱۲ هزار نفریاش به «مسکن» رسیدند و در
برابر لشکر ۶۰ هزار نفری معاویه ایستادند. جنگ آغاز شد، اما معاویه با دفاع
دلاورانه سپاهیان عبیدالله مواجه شد. پس از آن و با فرا رسیدن شب، معاویه
مزدوران خویش را به سوی عبیدالله فرستاد و برای او پیغام فرستاد که حسن بن
علی تصمیم به صلح دارد، اما فرمانده لشکر امام حسن، این خبر را باور نکرد.