در ایامی که امام در بیمارستان تحت معالجه و عمل جراحی بودند لوله تنفسی در
تراشه ایشان بود. وقتی این لوله در مجرای تنفسی قرار میگیرد شخص نمیتواند
صحبت بکند. اما امام با وجودی که لوله به تراشه ایشان وصل بود نماز ظهر و عصر آن
روز را به همان وضع ادا نمودند و حتی نماز شب خود را نیز ترک نکردند.
ادامه مطلب ...امروز دیگر گفتم ترکوندم از بس خاطره عالی از امام گداشتم ولی خیر خاطره الکی فیده نداره یه چیری می زارم مسولین یادبگیرن مردم رسیدگی کنند
امام فقط یک شب در مدرسه رفاه خوابیدند؛ و بعد به مدرسه علوی رفتند. از روز اول دیدارهای مردمی امام شروع شد. صبحها تا نماز ظهر ملاقات با آقایان بود و بعداظهر ها بعد از نماز و نهار حضرت امام یک استراحت مختصری می کردند و از ساعت سه به بعد خانمها برای دیدار امام می آمدند. برخی خانمها که جوان بودند در دیدار با امام در مدرسه علوی در شور و عشقی که به امام داشتند، بی هوش می شدند. یادم هست که شهید محلاتی آمد خدمت حضرت امام و عرض کرد: که این خانمها اکثرا جوان هستند و از شدت علاقه و ازدحام جمعیت بیهوش می شوند و حرام است که این خانمهای جوان به دیدار شما بیایند! امام خنده ملیحی کرد و فرمود: ایراد شما مردها این است که فکر می کنید که شما شاه را از تختش پایین کشیدید؛ اما حقیقت این است که خانمها در این انقلاب سهمشان از شما زیادتر است. لذا اجازه ندادند که دیدار خانمها قطع شود.
مکرر می شد که صبح تا ظهر خدمت امام در اتاق می نشستیم و امام تا سر ظهرمطالعه می کردند و یک کلمه حرف نمی زدند مگر اینکه از ایشان سؤالی می شد که بهاندازه سؤال جواب می دادند و جز اذان ظهر هیچ چیز مانع مطالعه ایشان نمی شد. الله اکبر اذان که شنیده می شد امام قلم را زمین می گذاشتند و آماده نماز می شدند.
این بنده خدا با آن کهولت سن خدمت امام آمد و گفت: حتی اگر شما نیایید من نماز
نمیروم، تا اینکه امام قبول کردند.
هنگامی که آدم دزدان رژیم با سرعت سرسام آوری زعیم توده های رنجدیده را از قم بیرون برده بودند اضطراب، نگرانی و رعب و وحشت در چهرۀ دژخیمانی که امام را به تهران می بردند به خوبی هویدا بود. دیوانه وار ماشین را می راندند و وحشتزده به عقب و اطراف می نگریستند. وحشت آنان به حدی بود که هر چه امام اصرا ورزید تا برای چند دقیقه ای ماشین را نگه دارند تا نماز صبح را به جا بیاورد، نپذیرفتند. امام در مقام دلداری آنان اظهار داشتند: «اینطور وحشتزده و مضطرب نباشید، در وسط این بیابان کسی نیست که قصد تعرض نسبت به شما را داشته باشد. چند دقیقه ای ماشین را برای نماز متوقف سازید. شما نیز نماز بخوانید شما ارتش کشور اسلامی هستید و از بودجه اسلام ارتزاق می کنید و واجب است که به احکام و فرامین اسلام پای بند باشید. سرانجام بر اثر فشار و اصرار بیش از حد امام حاضر شدند که برای چند لحظه ماشین را نگهدارند که فقط ایشان تیمّم نمایند. امام پس از تیمّم با خاک حاشیۀ جاده، سوار ماشین گردیدند و نماز صبح را در ماشین که به سرعت در حرکت بود به جا آوردند».