امام خمینی (ره) : نماز، کارخانۀ انسانسازی است
شما انقلاب اسلامی کردید که اسلام را ترویج کنید، که اسلام و احکام اسلام را پیاده کنید. در اسلام، از نماز هیچ فریضهای بالاتر نیست. چطور نماز را اینقدر سستی میکنید در آن؟ از نماز همۀ این مسائل پیدا میشود. شما پروندههایی که در دادگستریها، در جاهای دیگر، دادگاهها هست، بروید ببینید. از نمازخوانها ببینید پرونده هست آنجا؟ از بینمازها پرونده هست، هر چه پرونده پیدا کنید پروندۀ بینمازهاست. نماز پشتوانۀ ملت است.
سیدالشهدا در همان ظهر عاشورا که جنگ بود و آن جنگ بزرگ بود، و همه در معرض خطر بودند، وقتی یکی از اصحاب گفت: ظهر شده است، فرمود که یاد من آوردید یاد آوردیدنماز را و خدا تو را از نمازگزاران حساب کند، و ایستاد همان جا نماز خواند. نگفت که ما میخواهیم جنگ بکنیم. خیر، جنگ را برای نماز کردند.
امیرالمؤمنین وقتی که یک مسئلهای، یک چیزی از او پرسیدند، در همان بحبوحۀ جنگ، ایستاد و جواب داد. یکی گفت: حالا[...]من شمشیر برای این میزنم.[... .]
جنگ در اسلام یک چیزی نیست که خودش یک مطلبی باشد و یک چیزی باشد که طرحی باشد، جنگ برای این است که آن زبالههایی که هستند، آنهایی که مانع از پیاده شدن اسلام هستند، آنهایی که مانع از ترقّی مسلمین هستند، آنها را از بین راه بردارند. مقصد این است که اسلام را پیاده کنند و با اسلام، انسان درست کنند. نماز یک کارخانۀ انسانسازی است.
فحشا و منکر را نماز، نماز خوب، فحشا و منکر را از یک امّتی بیرون میکند. اینهایی که در این مراکز فساد کشیده شدهاند، اینها آن بینمازها هستند. نمازخوانها در مساجدند
و مهیّایند برای خدمت. مسجدها را خالی نکنید. تکلیف است امروز. امروز یک روزی است استثنایی. ما در یک مقطع از عصر واقع شدهایم که استثنایی است.
سفارش امام زمان (ع )
سید احمد رشتى مى گوید در تاریخ 1280 هجرى قمرى عازم زیارت بیت الله از رشت
به تبریز رفتم و از آنجا مرکبى کرایه کرده ، روانه شدم در
منزل اول سه نفر دیگر با من رفیق شدند در یکى از
منازل بین راه خبر دادند که قدرى زودتر روانه شویم زیرا
منزل بعد خطرناک است کوشش کنید از کاروان عقب نمانید.
در شب یازدهم عاشورا که تاریخ تاریکتر از آن شب و جانسوزتر از آن ماتم را بر صفحه روزگار قم نزده ، مى بینیم زینب کبرى با تمام رنج و مرارت و غم و اندوه ، به نافله شب مى پردازد.
در معالى السبطین مى نویسد: آخرین سخنى که امام حسین به زینب کبرى خواهر عزیز و دلبند خود گفت این بود ((لا تنسینى فى صلوة اللیل )) مرا در نمازهاى شبت فراموش نکن . آرى چون نماز شبى مانند زینب کسى نخوانده و ندیده چرا که او در حالى به شب زنده دارى در راه کوفه و شام مى پرداخت که سر برادرش روى نیزه مقابل چشمش بود.
در داستان زندگى امام حسین علیه السلام پیشتاز میدان جان بازى مى خوانید که در عصر
تاسوعا سپاه عمر سعد عازم حمله شده بود امام حسین علیه السلام برادرش
ابوالفضل را فرستاد تا از عمر سعد آن شب را مهلت بخواهد تا به شب زنده دارى
مشغول شوند. فرمود خدا مى داند من به نماز و قرآن علاقه دارم ، امشب از قرآن و نماز وداع
کنم .
سید بن طاووس در لهوف مى نویسد: و لهم دوى کدوى
النحل ما بین راکع و ساجد و قائم آن شب چنان زمزمه اى از خیمه هاى امام بلند بود
همانند لانه زنبوران . یکى در رکوع ، دیگرى در سجده و یکى در
حال قیام ! فضاى کربلا را چنان عطر آگین کرده بودند که گروهى از سپاه عمر سعد از
همین زمزمه ها بخود آمدند و به امام حسین علیه السلام پیوستند.
آنها که توفیق رفیق ایشان گردیده قدر ساعات شب را بیشتر بدانند به همین مناسبت چند
روایت را تذکر مى دهیم .
مقصد اول: بیت الله حقیقی قلب آن حضرت است
مقصد اول: اینکه آن جناب است بیت الله حقیقی، بدانکه خداوند متعال اجل است از اینکه در مکان باشد، یا اینکه خانه و مسکنی داشته باشد، چون جسم و جسمانی نیست، و اینکه بعض امکنه را خانه خود نامیده به جهت شرافت مخصوصی است، از جهت اینکه محل عبادت اوست، یا محل کثرت عبادت است، یا محلی است که عباد مأمورند به توجه به سمت آن، یا اینکه محاذی محل عبادت است، یا محل نزول فیض است، یا اینکه وصول به آن صعب است، پس قصد قربت در آن به خلوص اقرب است، و همه این صفات در مکه معظمه چمع است، و بعض آنها در مساجد موجود است، و اینها بیت الله ظاهری هستند، و اما بیت الله واقعی پس آن است که در حدیث قدسی وارد است، که می فرماید: گنجایش ندارد مرا آسمان وزمین، و لکن گنجایش دارد مرا قلب بنده مؤمن (عوالی اللئالی ۴ / ۷ _ محجة البیضاء ۵ / ۲۶) و خداوند وحی نمود به سوی داود که: از برای من خانه ای خالی نما تا در آن ساکن شوم، عرض کرد: خداوندا تو اجلی ازاینکه در مسکن سکنی نمائی، وحی رسید که: قلب خود را از برای من فارغ نما. (عوالی اللئالی ۱ / ۲۹۵ «با کمی اختلاف»).