نماز اوج بندگی

نماز اوج بندگی

احادیث،احکام،خاطرات
نماز اوج بندگی

نماز اوج بندگی

احادیث،احکام،خاطرات

تاکید حضرت امام بر عدم تفکیک جنسیتی در دانشگاه ها

حجت الاسلام والمسلمین شیخ الاسلامی :

«آیت الله خامنه ای که رئیس جمهور وقت و خطیب نماز جمعه تهران بودند جمعه همان هفته ضمن خطبه های نماز جمعه تهران اعلام کردند که در یکی از دانشگاه ها چنین قصدی بوده و حضرت امام (س) با آن موافق نبوده اند و به همین دلیل موضوع منتفی شده است

به خاطر دارم زمانی که در یکی از سالهای نیمه دوم دهه 1370 ، برای گرفتن خاطرات  بعضی از نزدیکان و افراد خانواده امام پای صحبت آن ها می نشستم و از آن عزیز سفر کرده می شنیدم. علاوه بر شادی و شعف شنیدن توصیف حیات طیبه آن امام راحل بعضا غرق در شگفتی می شدم که دلیل این همه دقت و توجه به اتفاقات به ظاهر ریز و جزئی که در صحنه اجتماع و کوچه و خیابان و دانشگاه و مدرسه و پارک و بوستان و نماز جمعه و مساجد و غیره ایشان چیست؟!

اتفاقاتی که به طور معمول از چشم رسانه ها به دور بود و گزارشگران رسمی دولتی و غیر دولتی به آن دسترسی نداشتند تا به اطلاع حضرت امام برسانند.

این مأموریت بر عهده نزدیکان و اعضای خانواده از جمله عروس محترم و فاضله ایشان سرکار خانم دکتر فاطمه طباطبائی و نیز نوه های محترم ایشان بود.  

گزارش طرح تفکیک جنسیتی در کلاسی از دانشکده ادبیات دانشگاه تهران از جمله گزارش هایی بود که دکتر طباطبایی به عنوان دانشجوی وقت رشته فلسفه این دانشگاه در سال 61 به ایشان ارائه دادند.

مطابق نقل سرکار خانم طباطبائی داستان مورد نظر از این قرار است که :

«در گروه فلسفه دانشگاه تهران که دانشجوی مقطع لیسانس بودم یک کلاس بزرگ بود، بقیه کلاسها کوچکتر بود یک روز ما رفتیم دیدیم که وسط این کلاس بزرگ تیغه کشیده اند. در ورودی یکی بود ولی وسط آن را تخته زده بودند و از در ورودی ما وارد می شدیم پسرها سمت چپ می رفتند آن طرف می نشستند و دخترها روبروی در می نشستند... ظاهراً بچه های انجمن اسلامی بودند. ...بالاخره شب به خانه آمدم و پیش امام رفتم و قضیه را گفتم. من جریان را تعریف کردم مثل بقیه وقتها که می رفتم و مثلا می گفتم دانشگاه امروز اینطوری شد و استاد این را گفت ما هم این را جواب دادیم، این بحث علمی شد، به استاد ایراد داشتند، من این را سئوال کردم واین را جواب داد ولی به نظرم می رسد که جواب درست نیست و امام هم پاسخ می دادند که مثلا اشکال تو وارد است یا نیست.                                              .                                                 آقا گفتند مگر چه شده گفتم که هیچی تخته وسط کلاس کشیدند چون می خواهند فضا حسابی مذهبی بشود. طبق معمول ما این حرفها را زدیم. امام در حضور من خیلی عکس العمل نشان ندادند ولی طرح را خیلی نپسندیدند. این قضیه را من گفتم و تمام شد اما آقا  فوری به احمد گفته بودند. دیدم احمد آمد و گفت فاطمه چه چیزی به آقا گفتی؟ گفتم برای چه؟ گفت آقا به من گفتند که برو با دانشگاه تماس بگیر و بگو سریع تیغه را بردارید. حالا جریان چیست؟ آقا برای من خیلی توضیح ندادند فقط به من گفتند برو تماس بگیر و حتماً برایت مسجل بشود و بعد هم بگو زود بردارید. احمد به من گفت تو شماره تلفنی از دانشگاه داری؟ رئیس دانشکده کیست؟ گفتم آقای دکتر شیخ الاسلامی. گفت شماره تلفن اش را به من بده و من شماره تلفن ایشان را دادم. دیگر کارهای اداریش نمی دانم به چه سبکی پیش رفت، ظاهراً به آقای شیخ الاسلامی گفته بودند و ایشان هم بنای اینکه با جهاد دانشگاهی و انجمن اسلامی در بیفتد نداشت، گفته بود فردا صبح می رویم بچه های جهاد وانجمن را می خواهیم و با هم صحبت می کنیم تا کم کم آنها خودشان متقاعد بشوند چون فکر می کرد که خودش نمی تواند جلوی انجمن و جهاد بایستد. به تصور خود آنها به عنوان یک کار خیلی خوب اول از کلاس ما شروع کرده بودند. فکر می کنم نماینده ولی فقیه در دانشگاه آقای تسخیری بودند گویا رفته بودند تا او را هم بیاورند و عکس بگیرند وعکس را هم به روزنامه ها بدهند و فردا روزنامه ها عکس را منتشر کنند. آنها به نظرشان آمده بود که خیلی شاهکار کرده اند و وقتی که امام بیینند چقدر کیف می کنند که الحمدلله شرایط اسلامی دارد حاکم می شود. آقای شیخ الاسلامی هم گفته بودند که یک چنین تصمیمی هم دارند و به من هم گفتند که بیائید و عکس بگیریم و نماینده امام را هم بیاوریم. با این اوصاف آقای دکترخودش سختش بوده و گفته فردا برویم و صحبت کنیم. احمد برگشته بودند و آقا پرسیدند که احمد گفتی؟ احمد گفته بود بله آقا، گفتند فردا صحبت می کنیم تا حل شود. که امام گفته بودند فردا صبح که کلاس تشکیل می شود نباید این تخته باشد و دوباره احمد تماس گرفته بود که آقای دکتر نظر امام اینگونه است. بعد امام گفته بودند که احمد برو با انجمن اسلامی و هر کس که مسئول است تماس بگیر بگو که اگر امروز شما خرافات و سیلقه شخصی را وارد دین کنید فردا چه کسی می خواهد جدا کند و بالاترین لطمه و بالاترین خطر برای اسلام این است که ما بیائیم و خودمان سلیقه خودمان را قاطی دین کنیم. اگرامروز به دست شما بچه های مذهبی اینها قاطی شوند فردا چه کسی می خواهد جدا کند

 

 دکتر شیخ الاسلامی رئیس وقت دانشکده ادبیات نیز خاطره خود را از پی گیری امام خمینی برای منتفی شدن چنین حرکتی در دانشگاه ها ، این چنین روایت می کند:

«در سالهای ابتدایی و اولیه انقلاب اسلامی برخی از دانشجویان و چه بسا استادان فکر می کردند یکی از کارهایی که باید در دانشگاه انجام بگیرد این است که میان دانشجویان دختر و پسر که در یک کلاس هستند حداقل یک فاصله باشد و چادری یا دیواری بکشند؛ برای نمونه دردانشکده ادبیات دانشگاه تهران که من مسئولیت آن را بر عهده داشتم بدون اطلاع قبلی من یکی از کلاس های گروه فلسفه را انتخاب کردند و دیوار چوبی کوتاهی میان محل نشستن خواهران و برادران کشیدند و بعد که من خبردار شدم صراحتاً مخالفت کردم. مسئله به دانشگاه کشیده شد که نظر دانشگاه را بپرسند. دانشگاه هم از خود من سئوال کردند که نظر شما چیست؟ گفتم من موافقتی با این امر ندارم و چون خانم فاطمه طباطبایی دانشجوی رشته فلسفه دانشگاه تهران بودند مسئله را با ایشان مطرح کردم اما قبل از اینکه از ایشان جواب بگیرم اواسط هفته از دفتر مرحوم حاج احمد آقای خمینی به من تلفن شد که نظر امام این نیست و بگویید دیوار را بردارند و چنین کاری نکنند و ما این نظر را اعلام کردیم. ایشان نظر امام را با این محتوا و تعبیر اعلام کردند که چون چنین امری در عالم اسلام سابقه ندارد و به ما چنین دستوری نداده اند بنابراین کاری که در اسلام سابقه ای ندارد ما نباید نسبت به آن امر مبادرتی داشته باشیم. با همین جملات کوتاه ایشان به مسئله خاتمه دادند و همه در مقام اطاعت برآمدند و دیوار برداشته شد و اوضاع به حال عادی بازگشت

حجت الاسلام والمسلمین شیخ الاسلامی خاطرات خود را چنین ادامه می دهند :

«آیت الله خامنه ای که رئیس جمهور وقت و خطیب نماز جمعه تهران بودند جمعه همان هفته ضمن خطبه های نماز جمعه تهران اعلام کردند که در یکی از دانشگاه ها چنین قصدی بوده و حضرت امام (س) با آن موافق نبوده اند و به همین دلیل موضوع منتفی شده است

وی می افزاید:

«حضرت امام (س) در این زمینه بیانشان بسیار صریح بود و اعلام کردند ما در اسلام این سابقه را نداریم که کلاس درسی یا جلسه مذهبی ودینی مابین زنان و مردان به این صورت فاصله گذاشت و دیوار کشید و بعدها هم بحث ها دنبال شد که به فرض در کلاس های درس چنین کاری انجام بگیرد بیرون از کلاس چه بکنیم؟ در ورود و خروج دانشجویان دختر و پسر به دانشگاه چه بکنیم و یا در جامعه که حضور زنان و مردان در کنار هم وجود دارد چه باید کرد؟ و این موضوع مدت کوتاهی مورد بحث بود و بعد منتفی شد

نظرات 1 + ارسال نظر
باصفاترین شنبه 2 آبان‌ماه سال 1394 ساعت 05:24 ب.ظ http://basafatarin.blogfa.com/

سلام
به هر حال علماء بزرگ فقه جواهری هرگز نمی توانستند دانشگاه را به عنوان یک نهاد که انسانهای بزرگ و دیندار را تربیت کند بپذیرند ، در عصر قاجاریه وقتی قائم مقام و عباس میرزا خواستند که نخستین دانشگاهها را تأسیس کنند علماء بزرگ مخالفت کردند.
حالا اگر نظر علماء دیندار و فارغ از سیاست را در مورد حضور زنان در چنین مکانهایی جستجو کنیم که واویلاست.
به هر حال تا پیش از حضرت امام(ره) علماء شیعه فرزندان دختر خود را فقط تا قبل از رسیدن به سن بلوغ (9سال) به مدرسه و مکتب می فرستادند و بعد از آن حضورشان را در مدارس جدید که مرد و زن توأمان در آن می‌نشستند جایز نمی دانستند . حضرت امام خمینی از نادرترین مجتهدینی بود که فرزند دختر خویش را در عصر پهلوی برای تحصیل به مدرسه و دانشگاه فرستادند.
به هر حال الحاق سیاست و دیانت در آقای خمینی(ره) آن وصله ناجوری بود که سبب می شد تا علماء حوزه در لیوانی که پسر ایشان آب می‌خورده آب ننوشند!!!
بعد از حضرت امام خمینی(ره) افتخار علماء به القابی چون: آخوند ، ملا، واعظ، شیخ، حجت‌الاسلام، آیت‌الله، آیت‌الله عظما و ... نبوده و نیست بلکه هر کدام سعی دارند با گرفتن یک مدرک دکتری از دانشگاه ، قبل از اسم خویش: «حجت الاسلام والمسلمین دکتر فلانی» را به یدک بکشند.
حالا چه در دانشگاه مذکر و مونث با هم باشند یا جدای از هم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد