نماز اوج بندگی

نماز اوج بندگی

احادیث،احکام،خاطرات
نماز اوج بندگی

نماز اوج بندگی

احادیث،احکام،خاطرات

چند جرعه شعر


این نگاه گرم، این چشم خمار                                                 مست از سکر تهجد بوده است

    ... ابتدا کن عشق را تا اقتدا                                              بر نماز تو بروجردى کند


شیخ عارف، شاه آبادى تو را                                                  در شهود و کشف شاگردى کند

  ادامه مطلب ...

شعر عید

گنج ابدی پیروی حق و عبادت

مفتاح در خیر نمازی بجماعت

معنای نمازست حضور دل و اخیات

زنهار بصورت مکن ایدوست قناعت

راضی مشو از بندگی تا ننمائی

آداب و شرایط همه را نیک رعایت

هر چند که وسواس کنی سود ندارد

خود را ندهی تا بدل و جان بعبادت

خواهی بعبادت خللی راه نیابد

میکن دلت از وسوسهٔ دیو حمایت

خواهی که زدستت نرود وقت فضیلت

مگذار که تا کار کشد وقت طهارت

از دست مده راتبهٔ ورد شبانروز

تا آنکه نویسند ترا ز اهل عبادت

برخیزی و وتری بگذاری بسحرگاه

مفتوح شود بر رخت ابواب سعادت

هرگز نتوانی که تلافی کنی آنرا

گر از تو شود فوت نمازی بجماعت

طاعت نپزیرند در آن نیست چه تقوی

زنهار مکن معصیتی داخل طاعت

این کار بعادت نشود راست خدا را

هنگام عبادات به پرهیز ز عادت

هر رنج که در راه عبادت کشی ای فیض

در آخرت آن یابد تبدیل براحت




شعر امام خمینی و جواب آیت الله خامنه ای



من به خال لبت ای دوست گرفتار شدم 

چشم بیمـار تـو را دیـدم و بیمار شدم 

  ادامه مطلب ...

شعر امام خمینی و جواب آیت الله خامنه ای



من به خال لبت ای دوست گرفتار شدم 

چشم بیمـار تـو را دیـدم و بیمار شدم 

  ادامه مطلب ...

بهار

یه شعر بسیار زیبا از امام خمینی به اسم بهار در مورد آمدن بهار گذاشتم خیلی قشنگ و نابه

بهترین تفسیر در مورد این شعر در پست بعدی قرار داده خواهد شد با اسم (در صورت لزوم لینک) شخص مورد نظر


 

ادامه مطلب ...

شعر نماز

تابیــده  بر درونم انتظار هر نمـــاز

در ذهن من شکفته یادگار هر نمـاز

در صبحگاه عشـق تبــرک شده دلم

با عطــر دل انگیـزو بیقرار هر نمــاز

امشب نشسته در میـان سینه ام گلی

مهتاب می رسد به گیرودار هر نمــاز

از خوابــگاه من ســراپرده ی خـــدا

تنهـــا پرندگان  ماندگار هــر نمـــاز

پنــج مرتبــه طلــوع  بی نظیر بنـدگی

خورشید چشم های من، ایثار هر نمــاز

در لحظـه لحظـه های مــن، تپـده است

نبــض خیــال ماندن و اسـرار نمــاز

منبع :http://polibsuyekhoda.blogfa.com/post/20

داستان پند آموز

« مردی صبح زود از خواب بیدار شد تا نمازش را در خانه خدا (مسجد) بخواند . لباس پوشید و راهی خانه خدا شد . در راه به مسجد ، مرد زمین خورد و لباس هایش کثیف شد . او بلند شد ، خودش را پاک کرد و به خانه برگشت . مرد لباسهایش را عوض کرد و دوباره راهی خانه خدا شد . در راه به مسجد و در همان نقطه مجدداً زمین خورد ! او دوباره بلند شد ، خودش را پاک کرد و به خانه برگشت . یک بار دیگر لباسهایش را عوض کرد و راهی خانه خدا شد . در راه به مسجد ، با مردی که چراغ در دست داشت برخورد کرد و نامش را پرسید . مرد پاسخ داد : من دیدم شما در راه به مسجد دو بار به زمین افتادید . از این رو چراغ آوردم تا بتوانم راهتان را روشن کنم . مرد اول از او بطور فراوان تشکر می کند و هر دو راهشان را به طرف مسجد ادامه می دهند . همین که به مسجد رسیدند ، مرد اول از مرد چراغ بدست در خواست می کند تا به مسجد وارد شود و با او نماز بخواند . مرد دوم از رفتن به داخل مسجد خودداری می کند . مرد اول درخواستش را دوبار دیگر تکرار می کند و مجدداً همان جواب را می شنود . مرد اول سوال می کند که چرا او نمی خواهد وارد مسجد شود و نماز بخواند . مرد دوم پاسخ داد : من شیطان هستم . مرد اول با شنیدن این جواب جا خورد . شیطان در ادامه توضیح می دهد : من شما را در راه به مسجد دیدم و این من بودم که باعث زمین خوردن شما شدم . وقتی شما به خانه رفتید ، خودتان را تمیز کردید و به راهمان به مسجد برگشتید ، خدا همه گناهان شما را بخشید . من برای بار دوم باعث زمین خوردن شما شدم و حتی آن هم شما را تشویق به ماندن در خانه نکرد ، بلکه بیشتر به راه مسجد برگشتید . به خاطر آن ، خدا همه گناهان افراد خانوادهات را بخشید . من ترسیدم که اگر یک بار دیگر باعث زمین خوردن شما بشوم ، آنگاه خدا گناهان افراد دهکده تان را خواهد بخشید . بنابراین ، من سالم رسیدن شما را به خانه خدا (مسجد) مطمئن ساختم »

ادامه مطلب ...