آیت اللّه محمدابراهیم جناتى: یک وقت در نجف اشرف معروف شد که جایگاه مقام حضرت ابراهیم(ع) را در مسجدالحرام تغییر و آن را به نزدیک چاه زمزم انتقال دادهاند ولى آنچه که واقعشده بود چنین نبود و صرفاً برداشتن پوشش مقام حضرت ابراهیم صورت گرفته بود و آن را به پوشش بلورین که فعلاً هم همانگونه است تغییر داده بودند. درهر حال در زمانى که در آن شهر و در شهرهاى دیگر این تغییر مکان شایع شد، سؤالات بسیارى از حجاج و کاروانهاى ایران درباره دو رکعت نماز پشت مقام ابراهیم از طریق اینجانب به مراجع نجف عرضه شد. به اینصورت که آیا دو رکعت نماز طواف را باید در جاى اولى که مقام حضرت ابراهیم(ع) قرار داشت خواند و یا در جاى دوم که مقام حضرت در آنجا (بر حسب شایعه) قرار داده شده است؟
به هر یک از مراجعى که مراجعه کردم پاسخهایى را به تفصیل دریافت نمودم،بعضى جواب دادند که باید احتیاط شود و نماز را هم در جاى اول که مقام قرارداشت و هم در جاى دوم که شایع شده است اقامه کرد. برخى دیگر از آقایان و مراجع جواب دادند که باید دو رکعت نماز طواف را در همانجاى اول که مقام ابراهیم(ع) قرار داشت اقامه کنند، چرا که مقام را اسم مکان گرفته بودند. سپس عینهمان استفتاء را به محضر امام ارائه کردم. ادامه مطلب ...
قربانعلی عظیمی، آزاده دوران دفاع مقدس در خاطره ای جالب از دوران اسارت خود نقل می کند که: شبی از شبها، یکی از اسرا به نام «بیات» ـ که اهل «ماکو» بود لیسانس داشت و در اسکاتلند تحصیل کرده بود ـ نیمۀ شب برخاست و نماز شب خواند. فردای آن روز «خیرالله» به عراقیها گزارش داده بود: «فلانی نصف شب، نماز خمینی خوانده» آنها هم اسیر را خواسته و سیلی محکمی به او زده بودند که چرا نماز خمینی میخوانی؟ بندۀ خدا ـ اول ـ هاج و واج به آنها نگاه کرده و نفهمیده بود منظورشان نماز شب است.(منبع: کتاب روایت هجران، ص89)
در خاطره ای دیگر آزاده اسماعیل حاجی بیگی از دوران اسارت خود چنین نقل می کند: نگهبانان عراقی به بهانه ای برادر کُردی را تهدید کرده بودند که تو باید به امام خمینی فحش بدهی؛ و او در جواب گفته بود: شما حضرت علی را می شناسید؟ عراقیها گفتند بله.گفته بود: مالک اشتر را چطور؟ گفتند بله! اضافه کرده بود: می دانید که چرا به او گفتند« خروس جنگی» علی؟ عراقی ها با بی حوصلگی جواب داده بودند که بله! برادر کُرد گفت: خب، پس بدانید که من هم «خروس جنگی» خمینی هستم و تا جون دارم ازش دفاع می کنم. (همان، ص38)
خاطره قرائتی از نماز امام خمینی(ره)
رییس ستاد اقامه نماز گفت: هنگامی که امام خمینی(ره) روزهای پایانی عمر خود را در بستر بیماری سپری میکردند، به یکی از اطرافیان فرمود که "اگر هنگام نماز ظهر خواب بودم مرا حتما بیدار کنید."
آیه آخر سوره کهف
ساعت 11 شب بود.توی قرارگاه نشسته بودیم و حرف می زدیم، صحبت از اراده انسان بود.کسی پرسید: (برای تقویت اراده چه باید کرد؟مثلا اگر کسی بخواهد شب ها کمتر بخوابد یا هر ساعتی که خواست بیدار شود، چه کار باید بکند؟)
شهید محمد بروجردی هم در جمع ما بود.او گفت:( هر کس آیه آخر سوره کهف را قبل از خواب بخواند، هر ساعتی که بخواهد ، از خواب بیدار می شود.)
حرفش برایمان جالب بود.تصمیم گرفتم این مطلب را همان شب امتحان کنم.آیه را چند بار خواندم و خوابیدم.
صبح بیدار شدم، اوایل اذان بود.شهید بروجردی را دیدم که زودتر از من بلند شده بود و به نماز ایستاده بود.نمازش را که تمام کرد، گفت: (مگر شما دیشب آیه آخر سوره کهف را نخواندی؟)
گفتم: (چرا.)
گفت: (پس چرا خواب ماندی؟)
گفتم:( تصمیم داشتم اول اذان بیدار شوم، که شدم.چطور مگه؟)
گفت:( آخر من فکر کردم می خواهید برای نماز شب بیدار شوید.)
گفته او کنایه از این داشت که چرا برای نماز شب بیدار نشده ام.در دلم غوغایی به پا شد.خیس عرق شدم وشرمنده این همه بزرگی و جوانمردی
سردار غلامرضا جلالی، لشگر 17 علی ابن ابی طالب (ع)
سجاده عشق
- مامان! پس کوش؟ همش باید دنبالش بگردم!
- چی کوش؟ باز دنبال چی می گردی؟!
- مامان تو رو خدا بگو کجا گذاشتیش؟دیر شد ، دسته رفت.
- آهان طبق معمول دنبال زنجیرت می گردی! زیر میز مطالعته، خودت اونجا گذاشتیش.
- مرتضی! این دیگه چیه ورداشتی؟!!
- هیچی مامان سجاده نمازمه!
چند خاطره نماز از شهدا و زرمندان
بر پا داشتن نماز، نخستین ثمره و نشانه حکومت صالحان است
نماز شب در قبر ! (شهیدان حسین و ابوالفضل قربانى)
عملیات پیروزمد خیبر در جزیره ى مجنون در جریان بود، قراربود پس ازشکستن خط ، یگان ما که در سه راه فتح مستقر بود به سمت بصره پیشروى کند. دشمن بعثی با آگاهی نسبى از این اخبار،دست به مقاومت شدید زد و علاوه بر جنگ روانی شدید و بمباران ها وحملات شدید شیمیایی، با آنچه داشت شبانه روز آتش بر سررزمندگان ریخت.
دراین میان دو برادر به نام هاى حسین و ابوالفضل قربانى با حالات معنوى خود کل گردان را متاثر کرده و چون خورشیدى فروزان نورافشانى مىکردند. این دو برادر شهید، فارغ ار حوادث و هرآنچه اتفاق مىافتاد درهر مکانى که یگان مستقر می شد، قبرى حفرمی کردند وبه خصوص در شب ، نمار می خواندند. هرکسی که بیدارمى شد، آن دو را در حال مناجات و نماز مى دید. چقدر زیبا بود توجه به معبودشان .